مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: مثال تلطیف بدن از پرتو صفا و لطافت روح
گفتیم که ممکن است لطافت و صفای روح در بدن نیز تأثیر کرده باشد. مثلش چنان است که چون در وسط یک کرۀ زجاجی سیم برق روشن کنی؛ سرتاپای آن جسم مبدل به یکپارچه نور و روشنایی میگردد.
و در تشبیه بعض محققان فلسفه، چنان است که بدن در تحت تأثیر لطافت روح، حالت «روح» مصطلح اهل صنعت کیمیا را میگیرد که از ذرات جسد جزو به جزو، عبور، و در همه نفوذ میکند، بدون اینکه موجب خلل و فرج، و خرق و التیام شده باشد.
و در کنایه از همان روح متجسد، یا جسد متروح است که میگوییم جسم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم سایه نداشت تحقیق مولوی را دراینباره گوش کنید
مقصود از «ابر» به طور کنایه یا استعارۀ مصرحه، این تن تیرۀ خاکی؛ و «ماه»، روح روشن آسمانی است.
یعنی همچنانکه تیرگی جسم ابر در اثر تابش ماه، مبدل به روشنایی میگردد، جسم عنصری انسانی نیز در پرتو لطف و صفای روح تلطیف میپذیرد؛ و ثقل و ظلمت او به خفت و نورانیت تبدیل میشود؛ باز دنبالۀ همان تحقیق و تشبیه را بشنوید
در گلشن راز هم در صفت پیغمبر علیه السلام میگوید
نبودش سایه کو دارد سیاهی/ زهی نور خدا ظل الهی
[۱] بگیرد خوی ماه: خ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!