مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۵ – تتمۀ بحث در تجدد امثال و حرکت جوهری

این مسئله را در فصول قبل[۱] نوشتیم آنچه اینجا می‌نویسیم به منزلۀ استدراک یا تتمۀ مطالبی است که در آن فصل گفته‌ایم.

گفتیم که تجدد امثال در اصطلاح عرفا به این معنی است که وجود و حیات انسانی، همچنین سایر موجودات امکانی پیوسته و آن به آن در تغیّر و تبدل و تازه‌به‌تازه شدن است، و فیض هستی که از مبدأ هستی‌بخش به مُمکنات می‌رسد دم‌به‌دم و لحظه به لحظه نو می‌شود و تغییر می‌یابد یعنی به طور خلع و لبس آنچه در«آن» سابق بود به کلی معدوم می‌گردد و در «آن» لاحق حیات جدید و وجود تازه که مماثل با حیات و وجود سابق است به ما می‌رسد؛ نه این‌که هستی سابق عیناً بدون تغییر ثابت و پای برجا مانده باشد

هر نفس نو می‌شود دنیا و ما/ بی‌خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نونو می‌رسد/ مستمری می‌نماید در جسد

و از این جهت به طور قاعدۀ کلی می‌گویند «الموجود لا یبقی زمانین» و مقصود همۀ موجودات امکانی است اعم از جوهر و عرض نه خصوص موجودات عرضی که متکلمان اشعری گفته‌اند «العرض لا یبقی زمانین» و مولوی هم در این بیت بدان گفته اشاره کرده است

این عرض‌های نماز و روزه را/ چون‌که لا یَبقی زَمانَینِ انتَفی

اما این‌که چرا وجود خود و سایر موجودات را در ظاهر، ثابت و مستقر بر یک حال می‌بینیم، علتش دوام و استمرار فیض مبدأ فیاض ازلی است؛ یعنی چون افاضۀ وجود به موجودات دائم و مستمر است و پی‌درپی به توالی و تتابع آنات بدون هیچ انقطاع و بی‌درنگ و تراخی صورت می‌گیرد، ما توهم وحدت و ثبات و استقرار می‌کنیم چنان‌که از حرکت سریع شعلۀ جواله و قطرۀ نازله احساس دایره و خط مستقیم می‌کنیم

همه از وهم توست این صورت غیر/ که نقطه دایره است از سرعت سیر[۲]

***

آن ز تیزی مستمر شکل آمده است/ چون شرر کِش تیز جُنبانی به دست

***

[۱] ص ۱۶۴ مجلد اول.

[۲] گلشن راز.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *