مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۴ – خلسة ملکوتیة و رحمة رحمانیة

چون قلم به اینجا رسید اتفاقاً به یکی از یادداشت‌های فراموش کردۀ سابق خود برخوردم که به عربی پشت جلد کتابی نوشته بودم؛ چون مناسب مقام بود آن را با همان لفظ و عبارت عربی که انشاء کرده بودم اینجا نقل کردم؛ و این امانت را به گنجینۀ اسرار گوهرشناسان صافی‌ضمیر سپردم؛ چشم دارم که اگر فایدتی از آن برگرفتند این ضعیف را از دعا و یادبود خیر فراموش نکنند.

انکشفت لی بعد الاستغراق فی تصفح الکتب و مطالعتها، و التدبر فی مسائل الفلسفة و الکلام و العرفان و نقدها و تنقیبها، و التعمق فی علل اختلافات الادیان و المذاهب المتشعبة و مواردها، نکتة عالیة فلسفیة دینیة تاریخیة، جدیرة بان تسمیها خلسة ملکوتیة و رحمة رحمانیة او کشفا ربوبیا و الهاما ربانیا؛ و هی هذه:

اساس البدع و الاهواء و تشتت الفرق و ظهور المذاهب المستحدثة من اوایل عهد الاسلام الی زماننا هذا یبتنی علی عدة مسائل فلسفیة و کلامیة و عرفانیة، اهمها تلک الامور العشرة:

۱- الخاتمیة فی النبوة و الرسالة ۲- الامامة و الخلافة و لا سیما امر المهدویة ۳- التناخ؛ و قد قیل ما من مذهب الا و له فیه قدم راسخ ۴- الحلول و الاتحاد ۵- تجسد الکلمة، ای تمثل الجوهر العلوی الملکوتی و الذات اللاهوتی فی الجسم العنصر البشری الناسوتی ۶- الرجعة ۷- النسخ ۸- البداء ۹- مسألة التنزیل و التأویل فی الکتاب و السنة ۱۰- مسألة وحدة الوجود بل الموجود. فتلک المسائل و فروعها و افنانها هی الّتی تدور حولها الاهواء و الآراء المتفرقة، و تمسک بها ارباب الفرق و الملل و النحل؛ مثل الکیسانیة و الفطحیة و الناووسیة و الاسماعیلیة الباطنیة؛ و جماعة کثیرة من العرفاء و الصوفیة امثال الحلاجیة و النصیریة و السبائیة؛ و کذلک القرامطة و المبیضة و المحمرة و الخرمیة و المزدکیة و المانویة و غیرها؛ بل و کذلک ابناء الکنیسة و بعض طوائف الیهود، و الهنود، و البراهمة البودائیة و الودائیة، و اتباع کنفوسیوس و غیر ذلک من الامم و الفرق المنقرضة و الباقیة الی الآن.

و المسألة الثانیة مما عددنا هی من المسائل المهمة التی تدور حولها آراء کثیرة و عقاید متفرقة بین الحق و الباطل؛ اعنی امر الامامة و الخلافة مطلقا؛ و وجود الامام الحی فی کل زمان علی الخصوص؛ و المهدی الّذی ینتظر ظهوره و فرجه بالاخص؛ فما تری من فرقة شیعیة بل الاسلامیة کلها من الشیعی و السنی الا و لها رأی و عقیدة خاصة فی هذا الامر؛ حتی انه قال بعضهم ان الدین هو معرفة الامام فقط لا غیره من الاصول و الفروع؛ بل تری اساس المهدویة و الظهور المنتظر فی سایر الادیان و المذاهب ایضا باختلاف التعبیرات و الاسامی و الالقاب فی ذلک؛ حتی یصح ان یقال فیه «عباراتنا شتی و وجهک واحد» و الله العالم بحقایق الامور و الاحوال.

و لنختم هذا المقال بما قال المولوی قدس الله سره المعنوی

چون‌که جمع مُستمع را خواب برد/ سنگ‌های آسیا را آب برد
رفتن این آب، فوق آسیاست/ رفتنش در آسیا بهر شماست
چون شما را حاجت طاحون نماند/ آب را در جوی اصلی باز راند

ناطقه سوی دهان تعلیم راست/ ورنه خود آن نطق را جویی جداست
می‌رود بی‌بانگ و بی‌تکرارها/ تَحتِهَا الانهارُ تا گلزارها
ای خدا جان را تو بنما آن مَقام/ که در او بی‌حرف می‌روید کلام
تا که سازد جان پاک از سر قدم/ سوی عرصه‌ی دور پهنای عَدم
عرصه‌یی بس با گشاد و با فضا/ وین خیال و هست یابد زو نوا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *