مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: موسیقیدانی و رقص و سماع مولوی
به طوری که در شرح احوال مولوی نوشتهاند و از آثار منظوم وی خاصه غزلیات آتشین دیوان کبیر وی که یکپارچه نغمات موسیقی پروجد و حال است، استنباط میشود، وی در فن موسیقی و ضرب اصول و الحان وقوف کامل داشته، و خود او ساز رباب را بسیار خوش و استادانه میزده است.
بحور مختلف مخصوصاً وزنهای نادر و به اصطلاح عروض «اوزان نامطبوع[۱]» غزلیاتش که اکثر از نوع ترانه و شعر ملحون، و به تعبیر دیگر «ضربی آهنگی» است دلیلی بارز بر همان روح آشنایی وی با اصول فن موسیقی و علم ایقاع است؛ و این قبیل اشعار را اکثر در حالت جذبه و انقطاع و شور و عشق و رقص و سماع، و دستافشانی و پایکوبی و چرخیدن با آهنگ نغمۀ ساز ضرب و آواز «نی» و «رباب» میساخته است.
نکته اینجاست که حدوث آن احوال در مولانا بعدازآن اتفاق افتاد که سالیان دراز؛ یعنی از آغاز عمر تا نزدیک چهلسالگی در طی مراحل شریعت و طریقت رنجها برده؛ و مخصوصاً در سیروسلوک تصوف مدت چهارده سال متوالی در زهد و ریاضت امتحانهای سخت و مضایق خطرناک گذرانده بود؛ و بالجمله جمیع مراتب و مقامات ظاهر و باطن را با قدم صدق و خلوص رفته؛ تا در حوالی چهلسالگی به سرمنزل مقصود رسیده و سیر روحانی او به سرحد کمال علمی و عملی انجامیده بود.
بعد از وصول بدان درجه از کمال است که مولانا را حالت دستافشانی و پایکوبی و شور و سازوآواز دست داد و به قول خودش روشنایی صبح دمیده بود که شمع را کشت؛ نه آنکه از ابتدای عمر و آغاز جوانی در آن احوال افتاده؛ و در ظلمت تیره شب، چراغ را کشته باشد!
پس نباید گروه تازهچرخان و نوخاستگان سیروسلوک، و به طریق اولی جماعت دورهگردان و بُلهوسان خامطمع که برای کسب اعتبار و شهرت خود دکان تصوف و عرفان و مولویشناسی باز کردهاند، خود را به حضرت مولانا قیاس کنند و به جای آنهمه مشقت و ریاضت که وی در تکمیل قوای علمی و عملی مدت قرب چهل سال کشیده بود، به طور طفره یکباره خیز بردارند و به مجلس رقص و سماع بپردازند؛ باید بدانند که «طعمۀ باز آن صعوه نیست» و «بر سماع راست هرکس چیر نیست!»
[۱] برای تفسیر و توضیح بحور و اوزان نامطبوع رجوع شود به حواشی دیوان حکیم عثمان مختاری تصحیح نگارنده.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!