مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز

چند بیت پیش و دنبال «ملت عشق» را در گفته‌های قبل شنیدید[۱] باز هم بشنوید تا از سردی و گرفتگی که ممکن است از طول کلام عارض شده باشد بیرون بیایید

چند از این الفاظ و اِضمار و مجاز/ سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز
آتشی از عشق در دل برفروز/ سربه‌سر فکر و عبارت را بسوز
عاشقان را هر زمان سوزیدنی است/ بر دِهِ ویران خراج و عشر نیست
گر خطا گوید وِرا خاطی مگو/ گر شود پرخون شهیدان را مشو
خون شهیدان را ز آب اولاتر است/ این خطا از صد صواب اولاترست
تو ز سرمستان قلاووزی مجو/ جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو
ملت عشق از همه دین‌ها جداست/ عاشقان را مذهب و ملّت خداست
لعل را گر مهر نبود باک نیست/ عشق در دریای غم غمناک نیست

 

[۱] ص ۴۲۸ طبع شده مجلد اول.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *