مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: خاتم
]بفتح و کسر تاء[
در آیۀ شریفۀ «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ: سورۀ احزاب ج ۲۲ آیه ۴۵» هرچند قرائت «خاتم» به کسر و فتح تاء هر دو روایت شده؛ اما قرائت مطرد شایعش که در مصاحف ضبط کردهاند و خوشبختانه مورد اتفاق و اتحاد عموم فرق و طوایف اسلامی است و همۀ مسلمانان از هر فرقه و هر ملتی از آن پیروی میکنند «خاتم» به فتح تاء است؛ نه به کسر.
با این حال اگر کسانی باشند که کلمه یا آیتی را به عمد برخلاف مکتوب مصاحف بخوانند، برخلاف مصلحت دین عمل میکنند؛ تیشه به ریشۀ اسلام میزنند؛ و همین مایه وحدت را که مابین مسلمانان باقی مانده است متزلزل و رخنهدار مینمایند!
عجب این است که پارهای از آن قماش تلبیسکاران چنین وانمود میکنند که «خاتم» به کسر تاء برای اثبات خاتمیت حضرت خاتمالانبیاء بهتر و مناسبتر از «خاتم» به فتح تاء است؛ به این توهم که «خاتم» به فتح تاء به معنی انگشتری تزیینی است و معنی پایان یافتن دورۀ نبوت تشریعی از آن استفاده نمیشود؛ و حال آنکه حقیقت امر برعکس است؛ چرا که «خاتم» به فتح تاء در افادۀ معنی خاتمیت و انقطاع دورۀ نبوت و رسالت ابلغ و رساتر از «خاتم» به کسر تاء است؛ برای اینکه متضمن معنی مهر کردن و پایان دادن نیز هست.
توضیحاً انگشتری در قدیم معمولاً مهر اسم بوده که برای تسجیل احکام و توقیعات و مناشیر، و مهروموم کردن نامههای مهم سری و امانتهای گرانبها به کار میرفته است، و به همین مناسبت مادۀ «ختم» به معنی مهر کردن استعمال میشود «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَ تُکلِّمُنا اَیدِیهِمْ: سورۀ یس آیۀ ۶۵» و «خَتَمَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ: بقره آیۀ ۷» و نامههای سر به مهر، و گنجینهها و مخازن مهروموم شده را «مختوم» میگویند.
پس «خاتمالنبیین» به فتح تاء به این معنی است که مقام نبوت و رسالت به ظهور و بعثت آن حضرت مهر شده و «قفل در لا نبی بعدی» خورده است.
و به وجهی دیگر مهر نبوت و قفل رسالت به وسیلۀ آن حضرت گشاده شده است؛ مولوی به همین معنی «خاتمیت» به فتح تاء که متضمن مدلول خاتمیت» به کسر است اشاره میکند
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!