مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: چرا متکلمان اشعری در موجودات عرضی قائل به تجدد امثال شده‌اند!

متکلمان اشعری به قاعدۀ تجدد امثال در امور عرضی بدان سبب ملتزم شده‌اند که به اعتقاد خود پایۀ مذهب توحید و اساس احتیاج ممکنات را به خالق، پاسداری و نگاهداری کرده باشند؛ نه از راه کشف و شهود عرفانی یا اقامۀ دلیل برهانی؛ چیزی که هست اتفاقاً این التزام با قسمتی از معتقدات عرفا هم مطابق درآمده است.

تفصیل مطلب بدین قرار است که چون متکلمان اشعری اجسام و دیگر موجودات جوهری را ثابت و باقی می‌دانند، و حرکت و تجدد و تبدل را بر این قسم از موجودات روا نمی‌دارند، ایشان را ترس گرفته و این توهم دست داده است که اگر حال اعراض هم بدین منوال باشد لازم آید که عالم هستی و بقای ممکنات مستغنی از مبدأ آفرینش گردد؛ و العیاذ بالله کار به قضیۀ کفرآمیز «یدُ اللّٰهِ مَغْلُولَةٌ» منتهی شود.

پس به حمایت دین و رعایت حریم مذهب؛ و به قصد این‌که مبادا کارگاه صنع در خطر سقوط و زوال بیفتد، و دستگاه خلقت به تعطیل انجامد و بقای عالم محتاج به وجود خالق نباشد، از راه ناچاری و التزام قهری قائل به اصل تجدد امثال و قاعدۀ «العرض لا یبقی زمانین» شده‌اند!

غافل از این‌که آن بیم و این چاره‌جویی در دستگاه آفرینش هیچ تأثیری ندارد؛ و بدون التزام آن قاعده نیز کارخانۀ صنع هرگز از کار نخواهد افتاد، و فیض الهی هیچ‌گاه منقطع نخواهد شد؛ و پیوند رشتۀ علت و معلول، خواه علت وجود و خواه علت بقا، بدون ذره‌یی سستی و فترت، تا ابد همواره پایدار و برقرار خواهد ماند؛ هرچند که ما اصلاً نبودیم، و علم کلام و فلسفه‌مان هرگز از دست‌باف دماغه‌ای خیال‌پرور ساخته نشده بود!

«یا اَیهَا النّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللّٰهِ وَ اللّٰهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ؛ اِنْ یشَأْ یذْهِبْکمْ وَ یأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ وَ ما ذلِک عَلَی اللّٰهِ بِعَزِیزٍ: فاطر ۳۴ آیه، ۱۵ -۱۶»

موسی و عیسی کجا بُد کآفتاب/ کِشتِ موجودات را می‌داد آب
آدم و حوا کجا بُد آن زمان/ که خدا افکند این زه در کمان

***

در شرح مواقف دربارۀ عقیدۀ متکلمان اشعری می‌نویسد:

«انما ذهبوا الی ذلک لانهم قالوا بان السبب المحوج الی المؤثر هو الحدوث فلزمهم استغناء العالم حال بقائه عن الصانع بحیث لو جاء علیه العدم تعالی عن ذلک علوا کثیرا لما ضرّ عدمه فی وجوده فدفعوا ذلک بان شرط بقاء الجوهر هو العرض و لما کان هو متجددا محتاجا الی المؤثر دائما کان الجوهر ایضا حال بقائه محتاجا الی ذلک المؤثر بواسطة احتیاج شرطه الیه فلا استغناء اصلا ج ۵ ص ۳۸».

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *