غزل ۱۳۲۱ مولانا
۱ اَیا هَوایِ تو در جانها، سَلامُ عَلَیک غُلام میخَری ارزان بَها، سَلامُ عَلَیک ۲ اَیا کسی که هزارانْ هزار جان و رَوان همیکَشَند زِهر سو تو را، سَلامُ عَلَیک ۳ به وقتِ خواندنِ آن نامههایِ خون آلود بِخوان زِ جانِبِ این آشنا، سَلامُ عَلَیک ۴ تو میخُرامی و خورشید و ماهْ در پِیِ […]