مطالب توسط احسان اشرفی

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۱ – کشور روم و زبان فارسی در زمان مولوی

این فصل در واقع به منزلۀ حاشیه و توضیحی است که بر فصل پیش افزوده‌ایم در آن زمان که مولانا و خاندان پدریش از ایران به کشور روم مهاجرت و در بلدۀ «قونیه» توطن کردند. در دستگاه سلاطین سلجوقیۀ روم [۴۷۱-۷۰۰ ه‍.ق] که یکی از آن‌ها همان سلطان علاءالدین کیقباد ۶۱۶-۶۳۴  دوستدار ارادتمند مولوی است، زبان فارسی زبان رسمی […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۲- خاندان مولوی و زبان فارسی

آنچه گفتیم مربوط به اوضاع و احوال عمومی بود که ضمناً شامل خاندان مولوی نیز می‌شد؛ اما خصوص این خاندان وضع اختصاصی داشت، به این قرار که زبان رسمی خانوادگی ایشان همان فارسی بود که از خراسان با خود برده بودند؛ و آن میراث ملی را بس عزیز و گرامی و زنده و پاینده نگاه می‌داشتند؛ با این‌که […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۳ – قوۀ تمثیل و انشاء جمله‌های مثلی، علامت اعجاز بلاغت و چیرگی در هنر سخنوری و سخندانی است

خطابه‌های تمثیلی که به قصد مجسم کردن مقصود، و تفهیم و تقریب آن به ذهن شنونده به کار می‌رود؛ و همچنین انشاء و ابداع جمله‌های کوتاه رسا و پرمعنی که نظیر بسیاری از سخنان سعدی و حافظ، شأنیت و خاصیت مثل سایر شدن را داشته باشد، دلیل است بر قدرت طبع خلاقه، و وسعت فکر و ذهن جوّال، و […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: انشاء جمله‌های مثلی در سخنان مولوی

ب- اما امر دوم که انشاء جمله‌های مثلی بود، در آن باره این تذکار لازم است که مثنوی شریف سرتاپا انباشته و مالامال از حکم و امثال است؛ اما ضرب امثالش دو قسم است؛ یکی امثال سایره که در محاوره و ادبیات، مشهور و متداول بوده؛ و مولوی آن را برای بیان مراد خود به کار برده است، دیگر […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: نمونۀ دو قسم از جمله‌های مثلی در مثنوی شریف

باز از نمونه‌های هر دو قسم مقداری را ذکر می‌کنم؛ و باقی را بر عهدۀ خود خوانندگان و مشتاقان مثنوی وامی‌گذارم؛ چرا که در این باره قصد استقصاء و استقراء کامل ندارم خلوت از اغیار آمد نی ز یار/ پوستین بهر دِی آمد نی بهار *** مرد میراثی چه داند قدر مال/ رستمی جان کند و […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۴ – تعریف فصاحت و بلاغت، و حد اعلای آن در مثنوی شریف

کسانی که فصاحت و بلاغت فارسی را در فخامت و جزالت شعر خراسانی، یا ظرافت و نازک‌خیالی سبک هندی محصور می‌کنند؛ و نظم و نثری را که مصنوع و ملمع و انباشته از الفاظ غریب و صنایع بدیع نباشد، لقب «سخن ادبی» نمی‌دهند، حقیقت امر را درنیافته و در این وادی گمراه و سخت در اشتباه‌اند! چون در این […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: نمونۀ کامل جزالت و بلاغت شعر خراسانی در مثنوی شریف

با وجود این‌که عمدۀ توجه مولوی در مثنوی به جانب معانی بود و از الفاظ برای آلت بیان مراد استفاده می‌کرد؛ باز در گفته‌های او شاهکارهای نعز شاعرانه که به شیوۀ عالی‌ترین شعر خراسانی ساخته شده باشد فراوان است؛ من در این مورد نیز چون قصد استقصاء ندارم به نموداری که سرمشق پژوهندگان برای جست‌وجوی این قبیل ابیات […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۵- تأثیر شنونده در نطق و بلاغت گوینده

پیش در باب «خلوت و صحبت» گفتۀ مولوی را شنیدید که: جوش نطق از دل، نشان دوستی است/ بستگی نطق از بی‌اُلفتی است  اینجا باز مناسبتی پیش آمد که آن نکته را دنبال کنم مولوی می‌گوید که قوت نطق و بلاغت گفتار و نادره‌پردازی گوینده، مشروط به جاذبۀ حال و مقدار فهم و ادراک شنونده است. […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۶ – سخن‌پردازی مولوی به جاذبۀ عشق و محبت

مولوی خود جز به جاذبۀ عشق و محبت سخن نگفته؛ و مثنوی شریف مولود همین جاذبه است که محرک و کشنده‌اش دوست عارف دانشمند پاک‌دل او حسام‌الدین حسن چلبی بود؛ و بدین سبب مولانا با تفنن شاعرانه مثنوی خود را «حسامی‌نامه» لقب داده است، در سرآغاز دفتر ششم می‌گوید ای حیات دل حُسام الدین بسی/ میل می‌جوشد به قسم […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: جوشش طبع در جوش عشق و تأثیر گرمی و حال گوینده در گفتار

این‌همه گرمی و حال گداختگی که گفته‌های مولوی را فراگرفته و در خود فروبرده است، و هرکسی را به قدر ذوق و استعدادش گرمی و حال می‌دهد، اثر همان سوز و حرارت درونی و شور و نشاط عشق و محبت است که در اعماق روح او رسوخ داشت؛ و تا آخر عمرش که پایان نظم مثنوی است یک […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۷ – سرگذشت مولوی از ورود به حلقۀ تصوف و سیر و سلوک تا پایان عمر ۶۲۹-۶۷۲

مولوی روز یک‌شنبه ششم ربیع‌الاول ۶۰۴ ه‍ ق در بلخ خراسان متولد شد؛ و در حدود ۱۳ سالگی همراه پدر و خانواده‌اش از خراسان به قصد سفر حج و زیارت بیت الله مهاجرت کرد؛ و در مراجعت ابتدا چند سال در ولایت لارنده (= قره‌مان) که از توابع بلدۀ «قونیه» است[۱] و بعد در خود شهر که از […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۸ – شمس تبریزی

شیخ شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی مردی عالم فاضل درس‌خوانده بود؛ از معارف اسلامی و دقایق عرفان و تصوف و خصایص احوال و منازل سالکان این راه به خوبی آگاهی داشت، اما از مراحل ظاهری گذشته و از این آشیان‌ها پرواز کرده شاه‌باز خوش‌شکار آسمان‌گرای اوج حق و حقیقت شده بود؛ با تجرد از علایق دنیاوی قلندروار […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: رابطۀ تصوف با تشیع تصوف و تزهد

در مقدمۀ تفسیر مثنوی «دز هوش‌ربا» نکته‌ای را مجمل و سربسته نوشته‌ام؛ اینجا می‌خواهم قدری روشن‌تر و مفصل‌تر بگویم که: تصوف حقیقتی از آغاز تکون و ظهورش از نحلۀ تشیع اصلی واقعی جدا نبود؛ ولیکن به مرور ایام و به سبب عوامل مذهبی و سیاسی که باید در تاریخ تصوف از آن گفت‌وگو کرد، و فعلا جای […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: روزگار وصل و جدایی مولوی با شمس تبریزی

دورۀ صحبت مولوی با «شمس» قریب چهار سال طول کشید [۶۴۲-۶۴۵] که در اثناء این مدت یک‌بار هم «شمس» به سبب دلتنگی و آزردگی که از مردم قونیه بر وی دست داده بود از آنجا به دمشق سفر کرد (ماه شوال سنۀ ۶۴۳)[۱] و به رسالت سلطان‌ولد دوباره به قونیه برگشت[۲]؛ و در سال ۶۴۵ غیبت کبری نمود […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۹ – مولوی و شیخ صلاح‌الدین زرکوب

مولوی بعد از مراجعت از سفر دوم دمشق (حوالی سنۀ ۶۵۲ ه‍.ق) که به ظاهر پنداشتی از یافتن «شمس» مأیوس شده بود؛ همین «شیخ صلاح‌الدین» را به مصاحبت برگزید؛ و این مصاحبت مدت ده سال طول کشید (۶۵۲-۶۶۲). در ظرف این مدت اندک‌اندک مولوی به صحبت «صلاح‌الدین» چندان آرام گرفت که به گفتۀ ولدنامه از طلب […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تعبیرات تناسخ‌نمای مولویه

دربارۀ این قبیل تعبیرات تناسخ‌نما که در گفته‌های مولوی[۱] و اصحاب و پیروان مسلک او فراوان است، در مباحث قبل[۲]، و نیز در مؤلفات دیگر خود از جمله «مقدمۀ ولدنامه»[۳] به تفصیل گفت‌وگو کرده‌ایم باز تکرار می‌کنیم که اگر بنای تأویل باشد، بهترین تأویل و توجیه آن قبیل گفته‌ها همان است که بگوییم مراد حلول و تناسخ ملکی جسمانی نیست؛ که […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۲۰ – مولوی و حسام الدین چلبی

حسام‌الدین چلبی از سال ۶۶۲ که مطلع تاریخ سودا و سود مثنوی است[۱] تا ۶۷۲ که آخر عمر مولوی، و پایان نظم آن مصحف عرفانی الهی است؛ مدت ده سال تنگاتنگ در مصاحبت مولانا بود؛ و عمدۀ ایام تسلی و آرامش خاطر و فرصت و مجالی که برای انشاء شش دفتر مثنوی، و تودیع تحقیقات عالی علمی و حقایق […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: قدرشناسی و حق‌گزاری از حسام الدین چلبی

حسام الدین چلبی بر گردن مثنوی؛ یعنی بر ذمۀ جهان بشریت و ادب و فرهنگ انسانی، حقی عظیم دارد که مولوی خود جای‌جای در مثنوی آن را به جای آورده؛ و آن طور که «حسام‌الدین» را می‌شناخته و بدان چشم که او را می‌دیده است، وی را وصف نموده و حق‌شناسی فرموده است، اما مؤلفان و ترجمه‌نویسان دوره‌های […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: دفتر ششم خاتمه و متمم مثنوی است

نکته‌ای فرا یادم آمد تا از خاطر نگریخته است برای شما می‌گویم. می‌دانید که گروهی حتی پاره‌ای از محققان معتقدند که مولوی در نظم مثنوی دفتر هفتم نیز در نظر داشته که عمرش کفاف نداده است؛ بعضی هم به غلط منظومۀ شخص دیگری را به جای دفتر هفتم مثنوی قلمداد نموده‌اند؛ و حال آنکه صریح گفتۀ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۲۱ – حل مشکل استعجاب

برویم بر سر تحقیقی که برای رفع استعجاب و حل مشکل عجایب احوال مولوی بیان می‌کردیم. گفتیم که خوش‌ترین ایام سلوت و آرامش مولوی که مجال نظم مثنوی و تحقیقات علمی و عرفانی به وی داد، همان ده سال آخر عمر او بوده است که در صحبت «حسام‌الدین» گذشت. از طرف دیگر هم می‌دانیم که آن تیر که […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: خاتمۀ گفتار

بیش از این پیرامن عقاید و افکار مولوی سخن گفتن و خامه فرسودن؛ و گنجینۀ اسرار نهفتۀ مکتب تصوّف و عشق و عرفان را سر گشودن و باز نمودن؛ این بنده را دستور نیست؛ حالی دنبالۀ گفتار را کوتاه و مولوی‌نامه را همین‌جا ختم می‌کنم این مباحث تا بدین‌جا گفتنی است/ هرچه آید زین سپس بنهفتنی است ور […]

چگونه تفاوت بین ندای درون و عواطف ناشی از تروما را تشخیص دهیم؟

آیا تا به حال حس کرده‌اید که درون شما یک کشمکش بین الهام درونی[۱] از یک طرف، و تاثیرات آسیب‌های شدید روحی از طرف دیگر وجود دارد؟ گاهی این‌دو در هم گره می‌خورند و تشخیص تفاوت بین آنها مشکل است و ما را دچار سردرگمی و اضطراب می‌کند. اما به‌دست آوردن توانایی تشخیص تفاوت بین […]