مطالب توسط احسان اشرفی

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۶ – شبهۀ تناسخ در مثنوی و دیگر سخنان مولوی

گفتیم که در مثنوی شریف و فیه ما فیه و دیوان کبیر و دیگر سخنان منسوب به مولانا عباراتی دیده می‌شود که موهم عقیدۀ رجعت و تناسخ است؛ در آثار مولویه مانند «مثنوی ولدی» فرزند برومندش «سلطان ولد»[۱] نیز کلماتی که شبهۀ تناسخ در آن می‌رود از وی نقل شده است؛ و بعضی به دلیل همین عبارات مبهم […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۷ – نبوت و ولایت

گوشه‌ای از این مطلب را در مباحث قبل تحت عنوان «نبوت تشریعی و ولایت تصرفی» و«انقطاع نبوت تشریعی و دوام ولایت تکمیلی» نشان دادیم[۱]؛ اینک گوشه‌ای دیگر از آن را روشن می‌کنیم نبوت یا «پیغامبری» عبارت است از مقام بعثت روحانی برای تبلیغ احکام حلال و حرام شریعت الهی؛ و این امر را که در واقع سفارت و قانون‌گذاری […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تفضیل ولایت بر نبوت

جمهور عرفا و صوفیه، و پاره‌ای از فقها و محدثان شیعی نیز معتقدند که ولایت ذاتاً و به خودی خود افضل از نبوت و رسالت است؛ بدین نظر که می‌گویند ولایت، روح و باطن نبوت است؛ چنان‌که نبوت باطن و مغز رسالت است؛ و پیدا است که در هر امری مغز و روح، بر پوست و قشر ظاهر، شرف […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۸ – انقطاع رسالت تشریع و دوام دولت امامت و ولایت

این عنوان را در مباحث قبل داشتیم اینجا در واقع تذییل و تکمیل همان فصل است. اعتقاد کلی مسلمانان این است که دورۀ نبوت تشریعی به وجود حضرت خاتم‌الانبیا علیه الصلاة والسلام ختم شده است که فرمود «لا نبی بعدی». امّا دورۀ نبوت تفریعی و ولایت تکمیلی که ملازم امامت و ولایت باشد، به عقیدۀ بسیاری از مسلمین […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۹ – مهدویت نوعی و مهدی موعود

اشاره به این نکته هم به نظر من لازم است که آنچه مولوی و شیخ محیی الدین و گروه دیگر از عرفا و صوفیه در امر ولایت و امامت به «مهدویت نوعی» رفته، و بدون شرط نژاد و زادبوم گفته‌اند «خواه از نسل عمر خواه از علی»؛ و گر ز بغداد و هِری یا از ری‌اند/ بی‌مزاج […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۰ – مقام شهود تجلی جمالی و جلالی و کمالی

چون در فصل پیش اشارتی به مقام انبیا و رسولان الهی و تشریف خاتمیت سید انبیا علیه الصلاة و السلام رفت؛ برای مزید توضیح علاوه می‌کنم «انسان کامل» که آن را «حضرت کون جامع» و «احدیت جمع» و «واحدیت» جامعه و نقطۀ تلاقی قوس صعود و نزول نیز می‌گویند؛ در اصطلاح عرفا، عارفی است واصل که از جنبۀ حصۀ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: خاتم

]بفتح و کسر تاء[ در آیۀ شریفۀ «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ: سورۀ احزاب ج ۲۲ آیه ۴۵» هرچند قرائت «خاتم» به کسر و فتح تاء هر دو روایت شده؛ اما قرائت مطرد شایعش که در مصاحف ضبط کرده‌اند و خوش‌بختانه مورد اتفاق و اتحاد عموم فرق و طوایف اسلامی است […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۱ – معجز قرآن و بحث قدم و حدوث آن

چون در فصل پیش سخن به مقالۀ خاتمیت حضرت خاتم‌الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم پیوست برای مزید فایدت به ذکر دو فقرۀ دیگر از عقاید مولوی که مربوط به آن فصل است می‌پردازم. ۱- عقیدۀ مولوی دربارۀ قرآن کریم این است که معجز الهی است که تا قیامت باقی خواهد بود؛ و در آن هیچ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۲ – اتصال روحانی انسان با انوار علوی و مقام شامخ ربوبی

روحانیت بشر به طریقی که از حیز «تکیف و قیاس» و قلمرو چندوچونی عقول عادی بیرون است، با عالم قدس انوار ملا اعلی، و مقام شامخ ربوبیت اتصال پنهانی دارد؛ و به عبارت دیگر از افق روح انسان دریچه‌ای نامرئی به عالم غیب و مخزن اسرار الهی است که از آنجا پیوسته روشنی و پرتو فیض بر وی […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۳ – تجسد کلمه یا تجلی لاهوت در ناسوت و ظهور ربوبیت در لباس بشریت

آیین بشرپرستی یا جلوۀ حق در مظاهر بشری بسیاری از مطالب را که بایستی در این فصل گفته باشیم در فصول پیش گفته‌ایم[۱]؛ و اگر در این موضوع که مهم‌ترین رکن مسلک عرفان و تصوف مولوی و عمدۀ امتیاز آن از دیگر طرق و سلاسل است سخنی تکرار شده باشد باکی نیست بر ملولان این مکرر کردن است/ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: داستان فقیر روزی‌طلب و گنج‌نامه

راستی دریغم آمد و دلم راه نداد که جمله‌ای مهم و پرفایده را ناتمام و نارسا بگذارم و روح‌های عطشناک را اینجا که دست به سرچشمۀ فیض الهی است تشنه رها کنم؛ بدین سبب بر توضیح می‌افزایم که پنج بیت آخر که شنیدید نتیجۀ عالی عرفانی «داستان فقیر روزی‌طلب و گنج‌نامه» است از داستان‌های بسیار حساس عمیق پرشور و […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: مانندگی یا پیوند عقاید مولوی با مذهب خواص شیعه

برای مزید فایدت می‌افزاییم که مسئلۀ امامت و معرفت امام حی یکی از اصول عمدۀ مذهب کلی طوایف شیعی است؛ و بعضی مانند فرقۀ باطنیۀ اسماعیلیه در امر امامت چندان پیش می‌روند که آن را یگانه اصل اساسی و رکن عمدۀ دین و مذهب می‌دانند؛ و بر معرفت خدا و رسول نیز مقدم می‌دارند؛ به این معنی که می‌گویند […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: چند توضیح

به احتمال این‌که در مباحث قبل نکته‌ای مبهم و مجهول مانده باشد چند فقره از مسائل مهم را توضیح می‌دهم ۱- مقصود عرفا از پیر طریق و قطب هدایت اعم از نبوت و ولایت است، یعنی برای کسی که زمان یکی از انبیا و رسولان الهی را که دارای جنبۀ ولایت نیز باشند مثل حضرت خاتم‌المرسلین علیه السلام، […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: خداپرستی مولوی به توحید شهودی یقینی

۳- برای این‌که کلمۀ بشرپرستی بر گوش‌ها سنگینی نکند، و دیگ ادراکات خرد به جوش نیاید و آن عقیدۀ پاک عرفانی را که روح خداپرستی است با بت‌پرستی و دعوی واهی بی‌دلیل «ما نَعْبُدُهُمْ اِلاّٰ لِیقَرِّبُونا اِلَی اللّٰهِ زُلْفی: زمر ۳۹ آیه ۳» اشتباه نکنند؛ با این‌که در گفته‌های قبل با تقریرات و بیانات گوناگون آن را باز […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۴ – خلسة ملکوتیة و رحمة رحمانیة

چون قلم به اینجا رسید اتفاقاً به یکی از یادداشت‌های فراموش کردۀ سابق خود برخوردم که به عربی پشت جلد کتابی نوشته بودم؛ چون مناسب مقام بود آن را با همان لفظ و عبارت عربی که انشاء کرده بودم اینجا نقل کردم؛ و این امانت را به گنجینۀ اسرار گوهرشناسان صافی‌ضمیر سپردم؛ چشم دارم که اگر فایدتی از […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۵ – تتمۀ بحث در تجدد امثال و حرکت جوهری

این مسئله را در فصول قبل[۱] نوشتیم آنچه اینجا می‌نویسیم به منزلۀ استدراک یا تتمۀ مطالبی است که در آن فصل گفته‌ایم. گفتیم که تجدد امثال در اصطلاح عرفا به این معنی است که وجود و حیات انسانی، همچنین سایر موجودات امکانی پیوسته و آن به آن در تغیّر و تبدل و تازه‌به‌تازه شدن است، و فیض هستی که […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تبدل امثال

تجدد امثال را گاهی به اصطلاح «تبدل امثال» نیز گفته‌اند، اما مشهور همان تجدد امثال است؛ و ظاهراً مأخذ هر دو اصطلاح آیات کریمۀ قرآن مجید باشد «بلی قادرین عَلی اَنْ نُبَدِّلَ اَمْثالَکمْ وَ نُنْشِئَکمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ» سورۀ واقعه ۵۴ آیه ۶۱» بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ، ق ۵۰ آیه ۱۶» و «اِنْ یشَأْ یذْهِبْکمْ وَ یأْتِ بِخَلْقٍ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: اختلاف عرفا با حکما و متکلمان در تجدد امثال و حرکت جوهری

می‌دانیم که تفاوت عمدۀ مسلک و مشرب عرفا با فلاسفه و متکلمان از این جهت است که عارف از دیده می‌گوید؛ یعنی حقایق امور را از منبع اشراق و کشف و شهود باطنی می‌گیرد نه از روی منقولات و مسموعات و نه از طریق قیاسات عقلی منطقی؛ اما حکیم فلسفی پیرو براهین عقلی و قیاسات منطقی است؛ خواه […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: التزامات متکلمان

چون وجهۀ مباحث کلامی معطوف و مقصور بر مسائل مذهبی است، هرکجا خط مشی متکلمان به بن‌بست رسید، ناچار ملتزم به عقیده‌ای می‌شوند که در نظر فلاسفه و پیروان مکتب برهان عقلی مردود مطرود؛ و احیاناً چندان سخیف و مخالف بدیهیات و محسوسات می‌نماید که موجب سخریه و استهزاء می‌گردد؛ نظیر التزام متکلمان اشعری به مسئلۀ «تفکک رحی» و […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: نتیجۀ اختلاف عرفا با حکما و متکلمان در تجدد امثال

آنچه تا اینجا گفتیم مقدمه بود؛ اکنون می‌رویم بر سر نتیجه که موضوع بحث اختلاف عرفا با فلاسفه و متکلمان در مسئلۀ تجدد امثال و حرکت جوهری است. به طوری که پیش گفتیم عرفا و حکمای اشراقی قاعدۀ تجدد امثال را پذیرفته، و آن را به سراسر عالم امکان اعم از جوهر و عرض یا مادی و مجرد تعمیم […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: قاعدۀ تجدد امثال ریشۀ کهن حرکت جوهری ملاصدرا است

به نظر نگارنده ظاهر این است که اصل و ریشۀ کهن «حرکت جوهری» که در فلسفۀ ملاصدرا بارور شده و شهرت گرفته همان قاعدۀ تجدد امثال و تبدل امثال است که از دیرباز مابین عرفا و صوفیه معروف بوده است؛ و به عقیدۀ این حقیر عمدۀ مشکلات و اعتراضات که بر حرکت جوهری شده است؛ مخصوصاً عویصۀ «بقاء […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۶ – دو مکتب فلسفه بعد از ملاصدرا

بعد از صدر المتألهین (-ملاصدرا متوفی ۱۰۵۰ ه‍ ق) دو مکتب فلسفی در اصفهان که عاصمۀ کشور و مرکز علمی ایران در آن زمان بود تشکیل شد؛ یکی مکتب موافقان فلسفۀ او که اکثر اهل تصوف و عرفان بودند و میراث علمی او را به عهد حاضر رسانیدند. مکتب دیگر که عمدۀ منظور ما در این فصل است، […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۷ – مسئلۀ ربط حادث به قدیم و قاعدۀ تجدد امثال

یکی از اعتراضات عمده که بر قاعدۀ تجدد امثال و حرکت جوهری ایراد می‌شود؛ مسئلۀ «ربط حادث به قدیم» یعنی پیوند امر متجدد متغیر با ثابت دائم ازلی است که در جواب اقناعی آن گفته‌اند. چون تجدد و سیلان، ذاتی هویت عالم است، احتیاج به علت خارج از ذات ندارد؛ به قاعدۀ معروف «الذاتی لا یعلل»؛ یعنی امر […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تبدل مزاج و اجزاء بدن حیات عنصری

توضیحاً قضیۀ تبدل مزاج یا استحالۀ ذرات و اجزاء حیات بدن عنصری که به تعبیر اطبای امروزی سلول‌های بدن می‌گویند و جزو اسرار مهم فن طب و طبیعیات شمرده می‌شود، غیر از مسئلۀ تجدد امثال است که عرفا می‌گویند؛ اگرچه به حسب ظاهر این احتمال می‌رود که از فروع و شئون تجدد امثال باشد!

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تجدد امثال به عقیدۀ متکلمان اشعری «العرض لا یبقی زمانین»

چنان‌که مکرر گوشزد کرده‌ایم قاعدۀ تجدد امثال و حرکت جوهری عرفا و حکمای الهی غیر از مسئلۀ کلامی اعتقادی اشاعره است که در مبحث جواهر و اعراض می‌گویند «العرض لا یبقی زمانین»؛ هرچند که این مسئله هم مابین متکلمان به اصطلاح تجدد امثال معروف است؛ اما مفهوم و مصداق آن اخص از اصطلاح مولوی و دیگر عرفای محقق است. در […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عرض قابل نقل‌وانتقال نیست

قاعدۀ تجدد امثال اشاعره را شنیدید (العرض لا یبقی زمانین). قاعدۀ علمی دیگر هم مربوط به مبحث جواهر و اعراض داریم که اختصاص به اشاعره ندارد بلکه مورد قبول جمهور حکما و متکلمان است. می‌گویند عرض قابل نقل و انتقال نیست؛ به این دلیل که موضوع و محل از مشخصات وجود اعراض است؛ یعنی عرض، وجود مستقل جدا از […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: چرا متکلمان اشعری در موجودات عرضی قائل به تجدد امثال شده‌اند!

متکلمان اشعری به قاعدۀ تجدد امثال در امور عرضی بدان سبب ملتزم شده‌اند که به اعتقاد خود پایۀ مذهب توحید و اساس احتیاج ممکنات را به خالق، پاسداری و نگاهداری کرده باشند؛ نه از راه کشف و شهود عرفانی یا اقامۀ دلیل برهانی؛ چیزی که هست اتفاقاً این التزام با قسمتی از معتقدات عرفا هم مطابق درآمده است. […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: چگونگی ربط حادث به قدیم

هرچند این مسئله در اصل جزو مسائل فلسفی و کلامی است؛ اما چون جنبۀ عرفانی نیز دارد؛ و در مباحث قبل هم مکرر از آن یاد کرده‌ایم، برای این‌که خوانندگان این کتاب در ابهام نمانند و محتاج به مراجعۀ کتب دیگر نباشند، به قدری که درخور فهم متوسط عمومی باشد، و به قول منطقی‌ها به اندازۀ «شرح اسم» […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: انواع حدوث

چون از انواع حدوث گفت‌وگو رفت، ناچار باید آن را هم به قدر لزوم تفسیر کنیم. حدوث زمانی، آن است که وجود امر حادث، مسبوق به عدم زمانی باشد؛ نظیر حادث امروزی که دیروز وجود نداشت، و آنچه فردا وجود می‌گیرد که امروز نبود. ۲- حدوث ذاتی: آن است که مسبوق به عدم ذاتی باشد، مانند صدور معلول از […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: زمان – دهر – سرمد

۱- زمان: در اصطلاح حکما ظرف نسبت متغیر است به متغیر؛ مانند نسبت حوادث یومی و موجودات امروزی و دیروزی به یکدیگر. ۲- دهر: ظرف نسبت اشیاء متغیر است به ثابت، نظیر متغیرات زمانی و ثابتات ازلی که چون این دو امر را به هم نسبت دهیم ظرف نسبتشان وعاء «دهر» است؛ و بدین‌جهت می‌گویند که همۀ […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: حرکت توسطیه و قطعیه

حرکت را از یک نظر به دو قسم «توسطیه» و«قطعیه» تقسیم کرده‌اند. مقصود از حرکت توسطیه بودن جسم متحرک است مابین مبدأ و منتهی؛ لیکن نه همین مفهوم کلی ذهنی که در لوح فکر مرتسم می‌شود بلکه مراد مصداق خارجی این توسط است که آن را به مناسبت وسعت و احاطه و استمرار وجودی «کلی سعی» با کسر […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: در قدم و حدوث حقیقی زمان را نمی‌توان اعتبار کرد

در قدم و حدوث حقیقی، زمان معتبر نیست وگرنه مستلزم تسلسل محال می‌شود. و نیز حدوث عالم همه مستلزم این است که زمان هم حادث باشد؛ برای این‌که زمان به اعتقاد حکمای قدیم مقدار حرکت است؛ و چون حرکت حادث شد زمان هم طبعاً حادث خواهد بود. خواجۀ طوسی در تجرید می‌گوید: «و القدم و الحدوث، الحقیقیان […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: ارتباط حادث به قدیم از چه جهت مشکل است؟

اما این‌که اشکال مسئلۀ ارتباط حادث به قدیم در کجا و از چه جهت است؟ اساس اشکال این است که وجود کائنات، معلول سبب قدیم است و چون به عقیدۀ حکما و جمهور متکلمان، انفکاک علت و معلول از یکدیگر محال است طبعاً این سؤال پیش می‌آید که چرا حادث امروزی از مبدأ قدیم جدا مانده و در […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۸ – حل مشکل ربط حادث به قدیم به طریقۀ حکما و متکلمان

گفتیم که حکما و متکلمان هرکدام به سبک و مذاق خود برای حل معضل ربط حادث به قدیم چاره‌ای اندیشیده‌اند؛ ما ابتدا طریقۀ حل حکما و بعد عقیدۀ متکلمان را ذکر می‌کنیم. اما حکما در خصوص حوادث یومی و تازه‌های امروز و فردا می‌گویند که علت وجود آنها، مجموع اصل قدیم است با شرط حادث یعنی علت اولی […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: طریقۀ متکلمان در حل مشکل ربط حادث به قدیم

در جهت اشکال ارتباط حادث به قدیم، از انفکاک علت و معلول؛ و نیز از تخصیص حادث زمانی به روز و ساعت و وقت معین گفت‌وگو رفت. متکلمان اشعری برای تخلص از مشکل این مسئله و نظایر و امثالش که در کتب کلامی به تفصیل مطرح شده است بر این عقیده رفته‌اند که اصلاً در عالم جسمانی قائل به […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: ترجیح بدون مرجح به عقیدۀ متکلمان اشعری و معتزلی

باز متکلمان اشعری برای تفصی و خلاص شدن از آن نوع اشکال‌ها که در ربط حادث به قدیم گفته شد، ترجیح به لا مرجح را جایز می‌دانند؛ یعنی می‌گویند علت تخصیص هر حادثی به وقت و روز و ساعت معین منوط به علل رجحانی نیست بلکه فقط موقوف بر ارادۀ خداوند است لاغیر؛ یعنی خداوند هر طور که بخواهد […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقیدۀ نگارنده در حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم

راقم سطور معتقد است که بر فرض اثبات حرکت جوهری، دیگر از جهت ارتباط حادث به قدیم احتیاج به اثبات وجود افلاک نداریم، و در صورت پیروی کردن از عقیدۀ عرفا و حکمای اشراقی، به ناز کشیدن از حرکت فلک و محدد جهات یا طبیعت خامسۀ فلکی که انگیزه و وسیلۀ اثباتش همین نوع التزامات است و برهان […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۰۹ – عجایب احوال مولوی جمع مابین جذبه و مستی عشق با سخن‌پردازی و تحقیقات علمی

مولوی بی‌شبهه یکی از نوابغ و نوادر خلقت بوده؛ و وجود او مظهر عجایب و نوادر احوال است؛ از آن جمله یکی جمع مابین آشفتگی و بیخودی حال جذبه و جنون و مستی عشق است، با بحث و تحقیق و خوض در مسائل دقیق علمی کلامی و فلسفی و عرفانی که نمونه‌های هر دو حال […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: لی مع الله وقت

نکتۀ دیگر این است که از قضیۀ «لنا مع الله حالات» و «مشاهدة الابرار بین التجلی و الاستتار» غافل نباید بود بگفت احوال ما برق جهان است/ دمی پیدا و دیگر دم نهان است در حدیث شریف نبوی است که «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل» اشاره به مقام استغراق […]

مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۰ – نیروی شگفت‌انگیز آسمانی مولوی در بلاغت و سخندانی

نکتۀ دیگر که برای حل مشکل مورد بحث باید بدان توجه داشت مربوط است به خصوص جنبۀ شعر و شاعری مولوی و هنر فوق‌العادۀ آسمانی او در بلاغت و سخندانی و قدرت سخنوری و سخن‌پردازی. چنان‌که معروف است، و ظاهر احوال مولوی هم حکایت می‌کند، شعر و شاعری او از قرب چهل سالگی یعنی از آن ایام که […]