مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: نغمۀ درون اولیا برای اصلاح نفوس و تجدید حیات بشر

۱۲-

اولیا را[۱] در درون هم نَغمه‌هاست/ طالبان را زان حیات بی‌بَهاست

نشنود آن نغمه‌ها را گوشِ حِس/ کز سخن‌ها[۲] گوشِ حِس باشد نَجس

نشنود نغمه‌ی پَری را آدمی/ کو بُوَد ز اسرار پریان اَعجَمی

گرچه هم نغمه‌ی پَری زین عالَم است/ نغمۀ دل برتر از هر دو دَم است

که پَری و آدمی زندانیند/ هر دو در زندان این نادانیند

کار ایشان است، زانسوی پری/ گرددت روشن چو جویی رهبری[۳]
نغمه‌های اندرون اولیا/ اَوّلا گوید که ای اجزای لا

هین ز لای نفی سَرها بَرزنید/ زین خیال و وهم سر بیرون کنید[۴]
ای همه پوسیده در کَون و فَساد/ جانِ باقیتان نَرویید و نَزاد

گر بگویم شَمه‌یی زان نَغمه‌ها/ جان‌ها سَر برزنند از دَخمه‌ها

گوش را نزدیک کُن کان دُور نیست/ لیک نَقلِ آن به تو دَستور نیست

هین که اسرافیل وَقتند اولیا/ مُرده را ز ایشان حیات است و نَما[۵]
جان‌های مُرده اندر گورِ تن/ برجهد ز آوازشان اندر کفن
گوید این آواز، ز آواها جداست/ زنده کردن کار آواز خداست

ما بمُردیم و به کُلی کاستیم/ بانگ حق آمد همه برخاستیم

ای فَنا پوسیدگان زیرِ پوست[۶]/ باز گردید از عَدَم ز آوازِ دوست

مُطلق آن آواز خود از شَه بُوَد/ گرچه از حُلقوم عَبدُالله بُوَد

یعنی آواز اولیا آواز خداست، و فعل ایشان فعل خداست؛ زیرا که جسمانیت اولیا در روحانیت مستهلک گشته؛ و وجود ایشان فانی در حق و متصل به حق شده است.

رنگ آهن، مَحو رنگ آتش است/ ز آتشی می‌لافَد و خامُش‌وَش است

شد ز رنگ و طَبع آتش مُحتَشَم/ گوید او من آتشَم من آتشم

هیزُم تیره حریف نار شد/ تیرگی رفت و همه اَنوار شد

[۱]  انبیا را: نیکلسون.

[۲]  ستم‌ها: نیکلسون.

[۳]  این بیت را چاپ نیکلسون ندارد.

[۴]  وین خیال و وهم یک‌سو افکنید: علاء الدوله و میرزا محمود.

[۵]  حیات است و حیا: نیکلسون.

[۶]  ای فناتان نیست کرده زیرپوست: خ.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *