مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: هم‌نشینی و بزرگداشت اولیا و صاحب‌دلان

۱۳- مولوی می‌گوید چون روح اولیا از عالم خلق گذشته و به حق پیوسته و مظهر و نمودار نور حق شده است صحبت و هم‌نشینی با ایشان، تقرب حق؛ و دوری از ایشان، دوری از خداست.

هرکه خواهد هم‌نشینی با خدا/ گو نشیند در حُضور اولیا

از حضور اولیا گر بِگسلی[۱]/ تو هلاکی، ز آن‌که جزوِ بی‌کُلی[۲]

***

چون شَوی دور از حُضور اولیا/ در حقیقت گشته‌یی دور از خدا

سایۀ شاهان طلب هر دَم شتاب/ تا شوی زان سایه، بهتر ز آفتاب

***

پس جَلیسُ الله گشت آن نیک‌بخت/ که به پهلوی سَعیدی بُرد رخت

***

چون مرا دیدی خدا را دیده‌یی/ گِرد کعبه‌ی صِدق برگردیده‌ای

من رآنی فقد رأی الحق

خدمت من طاعت و حَمد خداست/ تا نپنداری که حق از من جداست

چشم نیکو باز کن در من نگر/ تا ببینی نور حق اندر بَشر

کعبه را یک‌بار بیتی گفت یار/ گفت یا عبدی مرا هفتاد بار

آری درون مردان صاحب‌دل کعبۀ صدق و خانۀ راستین حقیقی الهی است.

اَبلَهان تعظیم مسجد می‌کنند/ در جفای اهل دل جِدّ می‌کنند

آن مَجاز است، این حقیقت ای خَران/ نیست مسجد جُز درون سروران

 

[۱]  بسکلی: خ. مرادف «بگسلی» است با اختلاف لهجه.

[۲]  در چاپ‌های معمول «جزوی نی کلی» یا «جزوی نه کلی» است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *