مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: تفسیر وحدت موجود

 

۲- وحدت موجود عرفا و صوفیه که از بعض جهات با مسألۀ «اشتراک معنوی وجود» فلاسفه مرتبط می‌شود؛ این است که مفهوم هستی یک مصداق حقیقی بیشتر ندارد، و در سرتاپای عالم وجود یک موجود بیشتر نیست که در آیینه‌های رنگارنگ ماهیات و تعینات و مظاهر مختلف جلوه‌گر و نمودار شده است؛ و هرچه جز یکی ببینند و توهم کنند؛ از قبیل دو بینی چشم احول است.

این رباعی را از بزرگ استاد فلسفۀ خود رضوان الله علیه[۱] به خاطر دارم که در مبحث وحدت و اشتراک وجود مکرر می‌خواند:

موجود به حق واحد اول باشد/ باقی همه موهوم و مخیل باشد

هر چیز جز او که آید اندر نظرت/ نقش دومین چشم احول باشد

و همان موجود واحد حق است که به ظهور نورانی در پیکر عالم وجود سریان دارد «حق جمله جهان است و جهان جمله بدن»؛ به طوری که هیچ موجودی از جلوه و ظهور او خالی نیست؛ و آن موجود هم از عالم مشهود بیرون نیست؛ عین موجودی مخصوص هم نیست «وَ هُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ: سورۀ حدید ج ۲۷» و «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ: بقره ج ۱» و «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: سورۀ ق ج ۲۷»؛ و در روایت است که در وصف خداوند عالم سبحانه و تعالی گفتند «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة و خارج عن الاشیاء لا بالمزایلة»[۲]

مولوی می‌گوید:

این چه باد است اندر آن خرد استخوان/ که پذیرد حرف و صوت قصه‌خوان

استخوان و باد روپوش است و بس/ در دو عالم غیر یزدان نیست کس

مستمع او، قائل او، بی‌احتجاب/ زان‌که اَلاُذنان مِنَ رَأس ای مُثاب

جملۀ «الاذنان من الراس» حدیث نبوی است که بعض فقهای عامه بدان تمسک جسته‌اند در وجوب مسح گوش‌ها در وضو؛ یعنی دو گوش جزو سر است.

خدا رحمت کند استاد ماضی ما [مرحوم آقا شیخ محمد خراسانی] و باقی و مؤید و منصور بدارد حضرت استاد حاضر زندۀ ما [علامة العلماء حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی] دامت برکاته العالیه را که از هر دو شنیده‌ام که فرمودند همۀ نزاع‌ها و قیل و قال‌ها و جنگ و جدال‌های علمی و مذهبی عرفا و متشرعان، بر سر یک کلمۀ «از» است؛ که بگوییم «عالم همه اوست»، یا بگوییم «عالم همه از اوست»؛ عارف صوفی جملۀ اول را؛ و اهل ظاهر جملۀ دوم را می‌گویند.

این‌که مولوی گفت «در دو عالم غیر یزدان نیست کس» یا در جای دیگر می‌گوید:

جمله تَصویرات، عکس آب جوست/ چون بمالی چشم خود، خود جمله اوست

از نظر و جنبۀ عرفانی است؛ و گاه هم از دیدگاه و منظر ظاهری سخن می‌گوید؛ چنان‌که در این بیت از غزلیات دیوان کبیر اوست

در غَیب هست عودی، کاین عشق از اوست دودی/ یک هست نیست رنگی، کز اوست هر وجودی

گفته است «هر وجودی، از اوست» نه این‌که «هر وجودی عین اوست.»

[۱]  یعنی حضرت برهان الحکماء و المتالهین و اسوة العلماء الراسخین الحکیم الصمدانی و العارف الربانی آقا شیخ محمد خراسانی متوفی شب اول ذی‌الحجه سنه ۱۳۵۵ ه‍ ق موافق سال ۱۳۱۵ شمسی هجری رحمة الله علیه که خاتم مدرسان فلسفه در اصفهان بود و در تکیۀ ملک تخت فولاد نزدیک استاد الاساتید آخوند ملا محمد کاشانی متوفی ۱۳۳۳ ه‍ ق مدفون است نور الله مرقدهما.

[۲]  منسوب است به حضرت مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *