مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۸۱ – از رحمت الهی و فیض بیدریغ اولیای خدا نومید نباید بود
پیش از این پیرامون فیض عام اولیا سخن گفتیم[۱] اینجا منظور اصلی پرهیز سالک است از نومیدی و قنوط از رحمت واسعۀ الهی و مدد فیض و همت بیدریغ اولیای خدا و رادمردان طریقت.
دانستید که به عقیدۀ مولوی حصول سعادت ابدی سالک و کامیابی وصول او به سرمنزل مراد، هرچند مشروط به جهد و کوشش خود او باشد دست آخر هم مقدمه و هم نتیجه یعنی هم حصول مقصود و هم سعی و تلاش طالب هر دو وابسته به مشیت و عنایت خاص الهی است.
باز هم از قول مولوی شنیدید که هرکس پیش مردان خدا تسلیم و انقیاد صرف و ادب و بندگی محض نباشد، از رسالت ایشان بهرهمند نمیشود
این رسولان ضمیر رازگو/ مستمع خواهند اسرافیلخو
با این مقدمات جای این سؤال باز میشود که هرکه مشمول عنایت خاص حقتعالی واقع نشد، و توفیق خدمت و ادب اولیای خدا و پیشوایان طریق او را دست نداد، آیا در عذاب مخلّد خواهد بود و همیشه از نعمت رستگاری محروم خواهد ماند یا اینکه راه نجاتی برای او هست.
مولوی همۀ این نکات را در نظر داشته است؛ یک جا میگوید فیض اولیا عمومی است و نظر بر دو قبول عامه ندارند؛ و از همۀ اوهام و تصویرات دورند
***
حق مطلب این است که این گفتهها با آنچه دربارۀ خدمت و ادب رسولان گفته شد منافات ندارد؛ برای اینکه هرکدام اختصاص به موردی معین و مشخص دارد؛ رعایت خدمت و ادب اولیا مخصوص مقربان است، ارتباط به عامۀ ناس ندارد، و فیض عام اولیا متوجه عامۀ خلق است، مقربان درگاه که بر سر سفرۀ سلطان نشستهاند به خوان یغمای گدایان نیاز ندارند.
باز برای جواب آن سؤال میگوید از رحمت الهی و مدد فیض بیدریغ اولیا، هیچگاه نومید نباید بود
هین مشو نومید نور از آسمان[۴]/ چون خدا خواهد رسد در یک زمان
***
گفتۀ مولانا از مصحف کریم الهی سرچشمه میگیرد که فرموده است: «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ اِنَّ اللّٰهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ سورة زمر ۳۹ آیه ۵۳»؛ «وَ مَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ اِلاَّ الضّٰالُّونَ» سورۀ حجر ۱۵ آیه ۵۶»
پنهان نمیکنم که در خصوص یک دسته از مردمی که با خدا و پیر و پیغمبر و شریعت و طریقت کار ندارند؛ و از روی جهل و الحاد دعوت انبیا و سخنان اوتاد را به باد تسخر و استهزاء میگیرند و با اولیای خدا عناد میورزند، باکی نیست که بگوییم در فطرت، مخلوق جهنمی باشند، به مصداق آیۀ شریفه «وَ لَقَدْ ذَرَاْنا لِجَهَنَّمَ کثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ: اعراف ۷ آیه ۱۷۹» وَ لَاُغْوِینَّهُمْ اَجْمَعِینَ اِلاّٰ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ: حجر ۱۵ آیه ۴۰ «یعنی مخلص» به فتح لام که قرائت شایع منبع قرآن کریم است،
دربارۀ خلود در عذاب در کتب فلسفه و کلام بحثهای مفصّل کردهاند؛ و آنچه دست آخر بسیاری از محققان بر آن رفتهاند این است که عذاب مخلّد مخصوص اشخاص جاهل مرکب است، و دیگر عاصیان و بزهکاران ممکن است مشمول رحمت و مغفرت الهی واقع شوند؛ به وعدۀ صریح «اِنَّ اللّٰهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً»؛ و لیکن با تخصیص این عام به مدلول آیۀ مکرّر سورۀ نساء «اِنَّ اللهَ لا یغْفِرُ اَنْ یشْرَک بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یشٰاءُ: آیه ۴۸ و ۱۱۶». بیش از این فعلاً در این بحث جای گفتوگو نداریم؛ بر سر مطالب دیگر میرویم.
[۱] ص ۲۶۲ مجلد اول طبع شده.
[۲] این ابیات و ابیات دنبالهاش در همان صفحۀ ۲۶۲ گذشت.
[۳] فعل امر از جهاندن و جهانیدن.
[۴] نور آسمان: خ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!