مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۴۰ – اطوار و منازل خلقت آدمی

مولوی دربارۀ اطوار و منازل خلقت آدمی و طی مراحل جمادی و نباتی و حیوانی و انسانی و ملکی مکرر در مثنوی شریف گفت‌وگو کرده است؛ نمونه‌ای از آن را که از دفتر سوم مثنوی بود «از جمادی مردم و نامی شدم» در مباحث قبل شنیدید؛ نمونۀ دیگر را که از دفتر چهارم است هم بشنوید.

آمده اول به اقلیم جماد/ وز جمادی در نباتی اوفتاد
سال‌ها اندر نباتی عمر کرد/ وز جمادی یاد نآورد از نبرد
وز نباتی چون به حیوانی فتاد/ نآمدش حال نباتی هیچ یاد
جز همین میلی که دارد سوی آن/ خاصه در وقت بهار و ضیمران
باز از حیوان سوی انسانیش/ می‌کشید[۱] آن خالقی که دانیش
هم‌چنین اقلیم تا اقلیم رفت/ تا شد اکنون عاقل و دانا و زفت
عقل‌های اولینش یاد نیست/ هم ازین عقلش تحول کردنی است
تا رهد زین عقل پرحرص و طلب/ صدهزاران عقل بیند بوالعجب
گرچه خفته گشت و شد ناسی ز پیش/ کی گذارندش در آن نسیان خویش

باز از آن خوابش به بیداری کشند/ که کند بر حالت خود ریش‌خند 

از این بیداری مقصود بیداری رستاخیز و تطورات بعد از حیات دنیاوی است؛ که فرمودند «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» و «الدنیا حلم و الآخرة یقظة».

هم‌چنینی دنیا که حلم نائم است/ خفته پندارد که این خود قائم است 

چه از گفته‌های قبل دانستیم که تطور صعودی و معراج استکمالی و حرکت کمالی جوهری بشر به همین مرتبۀ انسانیت ختم نمی‌شود؛ بلکه مراحل دیگر را نیز موافق استعداد و کمال لایق به حالش می‌پیماید؛ و دست آخر قطرۀ هستی او به دریای عدم می‌ریزد؛ در این حال همچون سیلی که به دریا ریخته باشد آرام می‌گیرد و از خروش و جنب‌وجوش باز می‌ایستد

سیل چون آمد به دریا بحر گشت/ دانه چون آمد به مزرع گشت کشت 

اینجا منتهی الیه و پایان نقطۀ رجوع به مبدأ سلسلۀ وجود است؛ که دو سرحلقۀ دایرۀ آغاز و انجام، و قوس صعود و نزول به هم می‌پیوندد؛ از آنجا آمدیم و بدانجا بازمی‌گردیم «اِنَّ إِلی رَبِّک الرُّجْعی: علق ج ۳۰» و «اِنَّ اِلَینا اِیابَهُمْ: غائیه ج ۳۰».

و در تمثیل ظاهر می‌توان گفت پرورشگاه ما همین خاک است؛ از خاک آمدیم، و به خاک برمی‌گردیم.

«وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَکمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ اِذا اَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ»؛ «وَ هُوَالَّذِی یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ وَ هُوَ اَهْوَنُ عَلَیهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْاَعْلی فِی السَّماواتِ وَ اَلْاَرْضِ: روم: ج ۲۱».

یادآوری می‌کنم که ولادت ثانیه و بعث بعد از موت ارادی در خاصیت بیداری و کشف حقایق و ارتقاء روحانی که اشاره کردیم، با موت طبیعی یکی است.

[۱] می‌کشد: خ.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *