رسالۀ سپهسالار – قِسم دوّم – فصل سوّم – در ذکرِ مناقبِ حضرتِ خداوندگار – اِشراف بر قلوب

و امّا صفتِ شعور و وقوفِ حضرتِ خداوندگار ما، قَدَّسَنا اللهُ بِاَنفاسِ مُقَدَسته، بر سرایر و ضمایر، و آن را اهلِ تصوف اِشراف القلوب گویند و در تقریرِ آنکه مؤمنِ کامل را این مقام در چه وقت حاصل می‌شود، بباید دانست، اَیدَکَ اللهُ بِروحِ الْقُدُسِ مِنْه، که چون مؤمن متوجهِ درجۀ کمال می‌باشد در سیرِ الَی الله او را بر همه ملکوتِ روحانی و جسمانی گذر می‌دهند تا به دیدۀ بصیرت بر جملۀ موجوداتِ عُلوی و سفلی نظر انداخته، بر جمیعِ حقایق و دقایق مطّلع می‌شود، چنان‌که حضرتِ خداوندگارِ ما، رَضی اللهُ عَنْه از بیانِ معراجِ حضرتِ رسالت، صَلَواتُ اللهِ عَلَیه وَ سَلامه خبر می‌دهد:

چون کرد بر عالم گذر سلطانِ ما زاغَ البَصَر
نقشی بدید آخر که او بر نقش‌ها عاشق نشد
[۱]

بعد از آن در سیرِ مَعَ الله، علم الیقین به عین الیقین می‌رسد، بلکه به حق الیقین می‌انجامد، چنان‌که امیر المؤمنین علی، کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ العَزیز، از صفتِ این حال و بیانِ یقینِ خویش می‌فرماید: لَوْ کُشِفُ الْغِطاءُ مَا ازْدَدتُ یقیناً[۲]. پس سالک چون بدین درجۀ شریف عروج کرده باشد و در عالَمِ کبری نقوشِ کبریایی را در مطالعه آورده اگر بر ضمایرِ انسان که عالَمِ صغیر است شعور و وقوف یابند بدیع نیست و حضرتِ خداوندگارِ ما، قَدَّسَ سِرَّه العَزیز، چون تطهیرِ نَفْسِ عزیزِ خویش فرموده بود و در سُبُحاتِ[۳] قدس عاکف و در حظایرِ[۴] اُنس واقف و در جِلابیبِ[۵] عشوت متبرج[۶]، لاجرم نقوشِ نانبشته را از ضمیمۀ خواطر روشن و هویدا می‌دید، چنان‌که به نَفْسِ خویش اشارت می‌فرماید رَضی اللهُ عَنْه وَ نُورنا اللهُ بِه نورِ جَماله:

زهی قلم که تو را نقش کرد در صورت
که نامۀ همه را نانبشته می‌خوانی

دلا چو بازِ شهنشاه صید کرد تو را
تو تَرجُمانْ‌بَگِ سِرِّ زبانِ مُرغانی
[۷]

 

و حضرتش در غزلی دیگر می‌فرماید:

چنانک از رنگِ رنجوران طبیب از علّت آگه شد
ز رنگِ روی و چشم تو به دینت پی بَرَد بینا

ببیند حالِ دینِ تو بداند قهر و کین تو
ز رنگت لیک پوشاند نگرداند تو را رسوا

نظر در نامه می‌دارد ولی با لب نمی‌خواند
همی داند کزین حامل چه صورت زایدش فردا
[۸]

و در مثنوی معنوی بیان می‌فرماید:

این طبیبانِ بدن دانش‌ورند
بر سَقامِ تو ز تو واقف‌ترند

هم ز نبضت هم ز چشمت هم ز رنگ
صد سقم بینند در تو بی‌درنگ

این طبیبان نوآموزند خود
که بدین آیاتشان حاجت بود

کاملان از دور نامت بشنوند
تا به قعر تار و پودت در روند

بلکه پیش از زادن تو سال‌ها
دیده باشندت تو را با حال‌ها
[۹]

می خواستم که کراماتی که در این قسم از حضرتِ ایشان مشاهده رفته است بیان کنم، امّا چون در محلِّ خویش ذکر خواهد شد تکرار نگردد، وَاللهُ اَعلَم.

————————–

[۱] بین دوم غزل ۵۲۳ مولانا.

[۲] حدیث از مولا علی (ع): اگر پرده برداشته شود، بر یقین من چیزی افزوده نمی‌گردد.

[۳] انوار الهی.

[۴] محوطه‎‌ها، چهاردیواری‌ها.

[۵] جمع جِلبات و از منظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری باشد.

[۶] زینت کرده شده در لباس، خودنما

 [۷] بیت سوم و پنجم غزل ۳۰۷۶ مولانا.

[۸] ابیاتی از غزل ۵۴ مولانا.

[۹] ابیاتی از بخش ۶۷ دفتر چهارم مثنوی معنوی مولانا.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *