غزل ۵۲۳ مولانا
۱ | ای بیوَفا جانی که او بر ذوالْوَفا عاشق نشُد | قَهرِ خدا باشد که بر لُطفِ خدا عاشق نشُد | |
۲ | چون کرد بر عالَم گُذَر سُلطانِ ما زاغَ الْبَصَر | نَقْشی بِدید آخر که او بر نَقْشها عاشق نشُد | |
۳ | جانی کجا باشد که او بر اصلِ جانْ مَفتون نَشُد | آهن کجا باشد که بر آهن رُبا عاشق نشُد | |
۴ | من بر دَرِ این شهر دی بِشْنیدم از جمع پَری | خانهش به دِهْ بادا که او بر شهرِ ما عاشق نشُد | |
۵ | ای وایِ آن ماهی که او پیوسته بر خُشکی فُتَد | ای وایِ آن مِسّی که او بر کیمیا عاشق نشُد | |
۶ | بسته بُوَد راهِ اَجَل نَبْوَد خَلاصَش مُعْتَجَل | هم عیش را لایِق نَبُد هم مرگ را عاشق نشُد |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!