رسالۀ سپهسالار – قِسم دوّم – فصل سوّم – در ذکرِ مناقبِ حضرتِ خداوندگار – روزه‌داری و گرسنگی

و امّا در صومِ مجاهده و جوع آیتی بودند، چه آن مجاهده که از ایشان مشاهده رفته است مقدورِ بشر نبود و به حقیقت تحقیقِ این آیت که حضرتِ عَزَّ اسمُهُ[۱]، در کلامِ مجید خبر می‌دهد که: اَطْعَمَهُمْ مِّنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِّنْ خَوفٍ[۲]، حضرتِ رسول صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم خبر می‌دهند که: اَلْجوعُ طَعامُ اللهِ فِی الأَرضِ یحیی بِهِ اَبْدانَ الصِّدّیقین[۳]، از حضرتِ ایشان کشف گشت و از معاملۀ ایشان معاینه شد، کما یبین شمة منه:

کسی که شب به خراباتِ قابِ قوسَین است
درون دیدۀ پُر نورِ او خمار لقاست

اَبیتُ عِنْدَ رَبی نامِ آن خرابات است
نشانِ یطْعِمُ و یسقین، از پیمبرِ ماست
[۴]

از ارکانِ اسلام مدّتِ یک سال و یک ماه صوم داشته بود، اهلِ تقوی سه ماه دارند و سه روز و هفته‌‌ای کمابیش، امّا افطار کنند، و در اربعینات نیز هم از اکابر منقول است که افطار می‌کرده‌اند. امّا حضرتِ خداوندگارِ ما قَدَّسَ الله سِرَّه العَزیز که جوع را به غایت رسانیده بود، از حضرتِ ایشان استماع رفت که فرمودند: چهل سالِ تمام در معدۀ من شب طعام نخفت. کما قال العارف[۵] عن لسان حضرته قَدَّسَ الله سِرَّه العَزیز:

حق علیم است و رسول الله گواه
قوّت و قوتِ من آید از اله

درگذشت اکنون چهل سال تمام
که نگشتم مفتقر من بر طعام

چون اَبیتُ عِنْدَ رَبّی حاصل است
نک طعام الله به جانم واصل است [۶]

چنان‌که از کاملی منقول است که فرمود: یا نَفْسُ اجتَهِدی وَ قومی فَاِنَّها آخِرُ لَیلَةٍ مِنْ عُمْرِکِ، فَصامَتْ وَ صَلَّتْ وَ راحَتْ مِنْ عُمْرِها اَربَعینَ سَنَةً عَلی هذا[۷]. در اوایلِ سلوک سه روز و هفته و چله روزه داشتی، افطار فرمودندی، امّا آخر در رمضان دو بار افطار فرمودندی، و چند نوبت مشاهده رفت که در مجموعِ رمضان روزِ عید افطار فرمودندی و در اوّل لُقیه[۸] که در حضرتِ سلطان المحبوبین، مولانا شمس الدّین تبریزی[۹] عَظَّمَ اللهُ ذِکْرَه، رسیدند شش ماهِ تمام نشسته بودند، چندان که هر دو را به اَکل و شُرب و حاجتِ بشری احتیاج نیفتاد و چون افطار فرمودندی به یک نوع غذا اختصار کردندی، چنان‌که بیان می‌فرماید:

نانِ جو حقّا حرام است و فسوس

نَفْس را تو پیش نِه نانِ سَبوس [۱۰]

و کدام افطار که به غایتِ مبالغه بودی، به دَه لُقمه نکشیدی و به یک ساعت باز از معده پاک کردندی و فرمودندی که: در سینۀ من اژدهایی‌ست که غذا را تحمّل نمی‌کند و در وقتِ استفراغ آن مجاهده دیدی، که از مجاهدۀ جوع قوی‌تر بودی و عرق قطره قطره از جبینِ مبارک روان شدی و در صفتِ جوع بیان می‌فرماید:

مرغت ز خور و هَیضه مانده‌ست در این بیضا

بیرون شو از این بیضه تا باز شود پرها

صفرای صیام ارچه سودای سر افزاید

لیکن ز چنین سودا یابند یدِ بیضا [۱۱]

————————-

[۱] جمله دعایی به معنی نام او عزیز و ارجمند یاد.

[۲] بخشی از آیۀ ۴ سورۀ قریش: ایشان را پس از گرسنگی، خوراک داد و پس از ترس، ایمن داشت.‌

[۳] حدیث از پیامبر اکرم: گرسنگی طعام الهی است در زمین و بدن‌های صدیقین به کمک آن زنده می‌شود.

[۴] ابیات ۹ و ۱۱ غزل ۴۸۹ مولانا.

[۵] حواشی استاد نفیسی: گویا مراد چلبی عارف نوۀ جلال الدّین محمد است که ظاهراً منظومه‌ای به وزن مثنوی داشته و این اشعار از آن است.

[۶] همان.

[۷] ای نفس تلاش کن که امشب آخرین شب زندگی توست که چهل سال در سکوت و راحت زندگی کرده‌ای.

[۸] دیدار کردن.

[۹] محمد بن علی بن ملک داد تبریزی ملقب به شمس‎‌الدّین یا شمس تبریزی. در شهر تبریز چشم گشود امّا از تاریخ تولد، علّت وفات و محلّ تدفین ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست. شمس تبریزی دوست و یار، پیر و مراد، رفیق گرمابه و گلستان و … مولانا بود. غریب آمد، غریب زیست، غریب رفت.

[۱۰] بیت ۳۴۸۹ بخش ۱۴۹ دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا.

[۱۱] ابیات ۴ و ۱۰ ترجیع بند دوم مولانا.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *