غزل ۴۸۹ مولانا
۱ | اگر تو مست وصالی، رُخِ تو تُرْش چراست؟ | بُرون شیشه ز حال درونِ شیشه گواست | |
۲ | پدید باشد مستی، میانِ صد هُشیار | ز بوی رنگ و ز چشم و فُتادن از چپ و راست | |
۳ | عَلَی الْخُصوص شرابی که اولیا نوشند | که جوش و نوش و قوامش زِ خُمِّ لطف خداست | |
۴ | خُمِ شراب میان هزار خُمِّ دِگَر | به کَفّ و تَفّ و به جوش و به غُلغُله پیداست | |
۵ | چو جوش دیدی میدان که آتش است ز جان | خروش دیدی میدان که شُعلهٔ سوداست | |
۶ | بدان که سِرکه فروشی، شرابْ کی دَهَدَت؟ | که جُرعهاش را صد مَن شِکَر به نَقْد بهاست | |
۷ | بهای باده مِنَ اَلْمُومِنینَ اَنْفُسَهُم | هوایِ نَفْس بِمان، گَر هوات بَیْع و شَراست | |
۸ | هوای نَفْس رها کردی و عِوَض نرسید؟ | مگو چُنین، که بَران مُکْرِم این دروغْ خطاست | |
۹ | کسی که شب به خراباتِ قابِ قوسَیْن است | درونِ دیدهٔ پُر نورِ او خُمارِ لِقاست | |
۱۰ | طَهارتیست زِ غَم، بادهٔ شرابِ طَهور | در آن دِماغ که بادهست، بادِ غَم زِ کجاست؟ | |
۱۱ | اَبیتُ عِنْدَ رَبی، نام آن خرابات است | نشانِ یُطْعِمُ و یَسْقِن، هم از پَیَمْبَرِ ماست |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!