مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: ابلیسان آدم‌روی

همان مطالب که فهرست‌وار در حجاب معرفت انسان کامل گفتیم همه در جزو آفات و خطرات سیر و سلوک است؛ و باز یکی از آن‌ها وجود مدعیان باطل است که مولوی آن جماعت را «ابلیسان آدم‌روی» می‌خواند.

چون بسی ابلیس آدم‌روی هست/ پس به هر دستی نشاید داد دست
زان‌که صیاد آورد بانگ صفیر/ تا فریبد مرغ را آن مرغ‌گیر
حرف درویشان بدزدد مرد دون/ تا بخواند بر سلیمی ز آن فسون

***

ای بسا زراق گول بی‌وقوف/ از ره مردان ندیده جز که[۱] صوف
ای بسا شوخان ز اندک احتراف/ زان شهان نآموخته جز گفت لاف
هریکی در کف عصا که موسیم/ می‌دمد بر ابلهان که عیسیم
آه از آن روزی که صدق صادقان/ باز خواهد از تو سنگ امتحان

***

حکم چون در دست گمراهی فتاد/ جاه پندارید و در چاهی فتاد
ره نمی‌داند قلاووزی کند/ جان زشت او جهان‌سوزی کند
طفل راه فقر چون پیری گرفت/ پیروان را غول ادبیری گرفت

***

هم صفیر مرغ آموزند خلق/ کاین سخن کار دهان افتاد و حلق
لیک از معنی مرغان بی‌خبر/ جز سلیمان قران[۲] خوش‌نظر 

آری همان‌طور که شناختن راه حق و تمیز دادن آن از طرق باطل کار مشکلی است که جز با مدد نصرت و هدایت الهی عقدۀ آن گشوده نمی‌شود، معرفت انسان کامل و تشخیص دادن اولیای حق از مدعیان باطل هم از مراحل بسیار دشوار خطرناک سیر و سلوک است؛ اینجاست که بسیاری از طالبان راه حق به لغزش و ضلالت می‌افتند و راه را از چاه بازنمی‌شناسند.

اما مولوی برای نجات از این دوراهۀ پرآفت ضابطه‌ای کلی و چراغ راهنمایی به دست می‌دهد که اگر خوب دقت کنیم ترازوی دقیق حق و باطل است؛ می‌گوید:

کار مردان، روشنی و گرمی است/ کار دونان، حیله و بی‌شرمی است

آن شراب حق، ختامش مشک ناب/ باده را ختمش بود گند و عذاب

[۱] غیر: خ.

[۲] قرانی: خ.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *