غزل ۱۵۳۰ مولانا
۱ | من و تو دوشْ شبْ بیدار بودیم | همه خُفتند و ما بر کار بودیم | |
۲ | حَریفِ غَمْزه غَمّاز گشتیم | به پیشِ طُرّه طَرّار بودیم | |
۳ | بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم | که با عشقِ نَهانی یار بودیم | |
۴ | اگر چه پیش و پس آن جا نگُنجَد | به پیشِ صانِعِ جَبّار بودیم | |
۵ | عَجَب نَبْوَد اگر ما را ندیدند | که ما در مَخْزنِ اسرار بودیم | |
۶ | بیاوردیم دُرها اَرْمَغانی | که یعنی ما به دریابار بودیم |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!