غزل ۱۲۸۷ مولانا

 

۱ مباد با کَسِ دیگر ثَنا و دُشنامَش که هر دو آبِ حَیات است پُخته و خامَش
۲ خُمارِ بادهٔ او خوش‌تَر است یا مَستی؟ که باد تا به اَبَد جان‌هایِ ما جامَش
۳ سِتَم زِ عَدل نَدانَم زِ مَستیِ سِتَمَش مرا مَپُرس زِ عدل و زِ لُطف و اِنْعامَش
۴ جَفایِ او که رَوانِ گُریزپایِ مرا حَریفِ مُرغِ وفا کرد دانه و دامَش
۵ بَسی بَهانه رَوانَم نِمود تا نَرَوَد کَشید جانِبِ اِقْبال کام و ناکامَش
۶ طَرَب نخواهد آن کَس که دَردِ او بِشِناخت نِشان نَمانَد او را که بِشْنَود نامَش

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *