غزل ۱۵۵۶ مولانا

 

۱ ای بُرده نمازِ من زِ هنگام هین وَقتِ نماز شُد بیارام
۲ ای خورده تو خونِ صد قَلَنْدَر ای بر تو حَلالْ خون بیاشام
۳ عشقِ تو وان گَهی سَلامَت؟ ای دُشمنِ نَنگ و دُشمنِ نام
۴ مَستیِّ تو وان گَهی سَر و پا؟ دیوانه وان گَهی سَرانجام؟
۵ یک حرف بِپُرسَمَت بگویی دِلْسوخته دیده‌یی چُنین خام؟
۶ پیداست که یار من مَلول است خاموش شُدم به کام و ناکام

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *