مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۷۳ – عشق مجازی صورتی، زاییده و زایندۀ عشق حقیقی الهی است
در ذیل این عنوان دو نکته از افکار عمیق عارفانۀ مولوی را توضیح میدهم.
یکی اینکه عشقهای مجازی صورتی، در دیدگاه عرفان، پرتوی از عشق حقیقی الهی است؛ خواه عاشق بدین معنی توجه داشته باشد یا نداشته باشد؛ و به قول جامی
مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۷۴ – نوع انسان کامل بتعاقب افراد موجود است
دلی کو عاشق خوبان مهروست/ بداند یا نداند عاشق اوست
نکتۀ دوم اینکه همین عشق صورتی گاهی نردبان و قنطرۀ عشق حقیقی میشود و سالک را به سرمنزل مقصود اصلی که سعادت جاودانی است میرساند.
مولوی با اینکه همهجا از عشقهای صورتی مجازی نکوهش میکند و میگوید:
زین قدحهای صور کم باش مست/ تا نباشی بتتراش و بتپرست
***
عشق بر مرده نباشد پایدار/ عشق را بر حی جانافزای دار
***
عشق آن زنده گزین کو باقی است/ وز شراب جانفزایت ساقی است
باز در یک پرده یا یک بطن از بطون تحقیق عرفانی همین عشقهای صورتی را جلوه و پرتو عشق الهی میشمارد؛ از این نظر که حسن هرجا هست، جلوهای از حسن ذاتی حق و تابشی از آفتاب جمال شاهد ازلی است؛ و همان جمال جمیل حق است که در مظاهر جسمانی متجلّی میگردد و دلها را صید میکند؛ یعنی در ظاهر چنان میبینیم که جذبه و کشش از جمال صورت است، اما در واقع چنان است که حق دلها را به سوی خود میکشاند؛ بدون اینکه خود عاشق از این راز الهی آگاهی داشته باشد.
پس در واقع آنچه دل عاشق را میرباید جلوۀ زیبایی حسن ذاتی جاودانی الهی است نه زیباییهای زوالپذیر ظاهری؛ بدین دلیل که اگر معشوق بمیرد و جان علوی از قالب جسمانی او بیرون رود شما از او وحشت میکنید؛ با اینکه همان زیبایی صورت و همان تناسب اندام جسمانی همچنان در او باقی و برقرار است
بر کلوخی دل چه بندی ای سلیم/ واطلب اصلی که پاید[۲] او مقیم
آنچه گفتیم دربارۀ نکتۀ اول بود؛ اما نکتۀ دوم این است که عشق مجازی نردبان و قنطرۀ عشق حقیقی میشود؛ و از این جهت معروف است که میگویند «المجاز قنطرة الحقیقة».
خوب است گفتههای خود مولوی را بخوانیم که از هر بیانی رساتر و جالبترست
حقیر معتقد است که عشق صورتی در صورتی آبستن عشق حقیقی الهی است که حالت مرآتیت و به قول علما جنبۀ «ما به ینظر» داشته باشد نه جنبۀ «ما فیه ینظر»؛ و شاید آنچه به شیخ اوحدالدین ابو حامد احمد کرمانی متوفی ۶۳۵ ه-ق و اصحاب و پیروان او نسبت میدهند که خداپرستی و کمال انسانی را در جمالپرستی و شاهدبازی و عشقورزی با خوبرویان میدانستند، محمول بر همین نظر «ما به ینظر» باشد که بدان اشاره کردیم؛ یعنی جمال جمیل حق را در آینۀ حسن صنع میدیدند.
[۱] زشتی: خ.
[۲] تابد: خ.
[۳] تا مصور سرکشد: خ. تصحیف کاتب است.
[۴] یعنی «تلاقی» و ملاقات.
[۵] در تافتی: خ.
[۶] آن سنگش گهر: خ.
[۷] دفتر پنجم مثنوی ص ۲۰۹ طبع نیکلسون.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!