غزل ۴۹۸ مولانا
۱ | فعلِ نیکان مُحَرِّضِ نیکیست | هَمچو مُطرب که باعثِ سیکیست | |
۲ | بَهرِ تَحریضِ بندگانْ یَزدان | از بَد و نیکْ شاکِر و شاکیست | |
۳ | نُکْرْ فرعون و شُکرْ موسی کرد | به بَهانه زِ حالِ ما حاکیست | |
۴ | جِنْسِ فرعون هر کِه در مَنی است | جِنْسِ موسی هر آن کِه در پاکیست | |
۵ | از پِیِ غَم یَقین همه شادیست | وَزْ پِیِ شادیِ تو غَمناکیست | |
۶ | خاکْ باشی گُزید اَحمَد از آن | شاهِ مِعْراج و پیکِ اَفْلاکیست | |
۷ | خاک باشی بِرویَد از تو نَبات | گنجِ دل یافت آن کِه او خاکیست | |
۸ | ما همه چون یکیم بیمن و تو | پس خَمُش باش این سُخن با کیست؟ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!