غزل ۱۰۸۵ مولانا

 

۱ همه صیدها بِکَردی هَله میر بارِ دیگر سگِ خویش را رَها کُن که کُند شِکارِ دیگر
۲ همه غوطه‌ها بِخوردی همه کارها بِکَردی مَنِشین زِ پایْ یک دَم که بِمانْد کارِ دیگر
۳ همه نَقْدها شِمُردی به وَکیلِ دَرسِپُردی بِشِنو ازین مُحاسِب عَدَد و شُمارِ دیگر
۴ تو بَسی سَمَن بَران را به کِنارْ دَرگرفتی نَفَسی کِنار بُگْشا بِنِگَر کِنارِ دیگر
۵ خُنُک آن قِماربازی که بِباخت آنچه بودَش بِنَمانْد هیچش اِلّٰا هَوَسِ قِمارِ دیگر
۶ تو به مرگ و زندگانیْ هَله تا جُز او ندانی نه چو روسبی که هر شب کَشَد او به یارِ دیگر
۷ نَظَرش به سویِ هر کَس به مِثالِ چَشمِ نرگس بُوَدَش زِهر حَریفی طَرَب و خُمارِ دیگر
۸ همه عُمر خوار باشد چو بَرِ دو یار باشد هَله تا تو رو نیاری سویِ پُشت دارِ دیگر
۹ که اگر بُتان چُنین‌اَند زِ شَهِ تو خوشه چینَند نُبُدست مُرغِ جان را جُزِ او مَطارِ دیگر

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش     دانلود فایل

#محسن_چاوشی    دانلود فایل

4 پاسخ
  1. عسل
    عسل گفته:

    به وکیلِ در سپردی! وکیل در یک شغلی است که در گذشته به شخصی که در دربار صاحب منصب بود اطلاق میشد که بارها در تاریخ بیهقی به این شغل برمی‌خوریم.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *