غزل ۱۲۵ مولانا
۱ | گفتی که گُزیدهیی تو بَر ما | هرگز نَبُدهست این مَفَرما | |
۲ | حاجَت بِنِگَر مَگیر حُجَّت | بر نَقْد بِزَن مَگو که فردا | |
۳ | بُگْذار مرا که خوش بِخُسپَم | در سایهاَت ای درختِ خُرما | |
۴ | ای عشقِ تو در دِلَم سِرشته | چون قَند و شِکَر درونِ حَلْوا | |
۵ | وِیْ صورتِ تو درونِ چَشمَم | مانندِ گُهَر میانِ دریا | |
۶ | داری سَرِ ما، سَری بِجُنبان | تو نیز بگو زِهی تماشا | |
۷ | آن وَعده که کردهیی مرا دوش | کو زَهره که تا کُنم تَقاضا؟ | |
۸ | گَر دست نمیرَسَد به خورشید | از دور هَمیکُنم تَمَنّا | |
۹ | خورشید و هزار هَمچو خورشید | در حَسرتِ توست ای مُعَلّا |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!