غزل ۱۳۹ مولانا
۱ | رنجِ تَن دور از تو، ای تو راحتِ جانهایِ ما | چَشم بَد دور از تو، ای تو دیدهٔ بینایِ ما | |
۲ | صِحَّتِ تو صِحَّتِ جان و جهانست ای قَمَر | صِحَّتِ جسمِ تو بادا، ای قَمَرسیمایِ ما | |
۳ | عافیت بادا تَنَت را ای تَنِ تو جانْ صِفَت | کَم مَبادا سایهٔ لُطفِ تو از بالایِ ما | |
۴ | گُلْشَنِ رُخسارِ تو سَرسَبز بادا تا اَبَد | کان چَراگاهِ دلست و سبزه و صَحرایِ ما | |
۵ | رنجِ تو بر جانِ ما بادا، مَبادا بر تَنَت | تا بُوَد آن رنج هَمچون عقلْ جانْ آرایِ ما |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!