غزل ۱۴۰۴ مولانا
۱ | کارِ مرا چو او کُند، کارِ دِگَر چرا کُنم | چون که چَشیدم از لَبَش، یاد شِکَر چرا کُنم؟ | |
۲ | از گُلْزار چون رَوَم؟ جانِبِ خار چون شَوَم | از پیِ شبْ چو مُرغِ شب، تَرکِ سَحَر چرا کُنم؟ | |
۳ | باده اگر چه میخورَم، عقلْ نرفت از سَرَم | مَجْلِسِ چون بهشت را، زیر و زَبَر چرا کُنم؟ | |
۴ | چون که کَمَر بِبَستهام، بَهرِ چُنان قَمَررُخی | از پِیِ هر ستاره، گو تَرکِ قَمَر چرا کُنم؟ | |
۵ | بر سَرِ چَرخِ هفتمین، نامِ زمین چرا بَرَم؟ | غیرتِ هر فرشته ام، ذِکرِ بَشَر چرا کُنم؟ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!