غزل ۱۶۵۳ مولانا

 

۱ من ازین خانهٔ پُر نور به در می‌نَرَوَم من ازین شهرِ مُبارک به سَفَر می‌نَرَوَم
۲ مَنَم و این صَنَم و عاشقی و باقیِ عُمر من ازو گَر بِکُشی جایِ دِگَر می‌نَرَوَم
۳ گَر جهانْ بَحْر شود موج زَنَد سَرتاسَر من به جُز جانِبِ آن گنجِ گُهَر می‌نَرَوَم
۴ شهرِ ما تَختگَهْ و مَجْلِسِ آن سُلطان است من زِ سُلطانِ سَلاطین به حَشَر می‌نَرَوَم
۵ شهرِ ما از شَهِ ما کانِ عَقیق و گُهَر است من زِ گنجینهٔ گوهر به حَجَر می‌نَرَوَم
۶ شهرِ ما از شَهِ ما جَنَّت و فردوسِ خوش است من زِ فردوس و زِ جَنَّت به سَقَر می‌نَرَوَم
۷ شهر پُر شُد که فُلان اِبْنِ فُلان می‌بِرَوَد شهر اَراجیف چرا پُر شُد اگر می‌نَرَوَم؟
۸ این خَبَر رفت به هر سوی و به هر گوش رَسید من ازین‌ بی‌خَبَریْ سویِ خَبَر می‌نَرَوَم
۹ یارِ ما جان و خداوندِ قَضا و قَدَر است من ازین جانِ قَدَر جُز به قَدَر می‌نَرَوَم
۱۰ تو مسافر شده‌‌یی تا که مَگَر سود کُنی من ازین سودِ حقیقت به مَگَر می‌نَرَوَم
۱۱ مَغز را یافته‌‌‌ام پوست نخواهم خایید ایمِنی یافته‌‌‌ام سویِ خَطَر می‌نَرَوَم
۱۲ تو جِگَرگوشَهٔ مایی بُرو اَللّهُ مَعَک من چو دل یافته‌‌‌ام سویِ جِگَر می‌نَرَوَم
۱۳ تو کَمَربَسته چو موری پِیِ حِرصِ روزی من فَکَنده کُلَه و سویِ کَمَر می‌نَرَوَم
۱۴ نَشْنَوم پَندِ کسی پَندْم مَدِه جانِ پدر من پدر یافته‌‌‌ام سویِ پدر می‌نَرَوَم
۱۵ شَمسِ تبریز مرا طالِعِ زُهره داده‌ست تا چو زُهره همه شب جُز به بَطَر می‌نَرَوَم

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *