غزل ۱۶۹۹ مولانا

 

۱ دل را زِ من بِپوشی یعنی که من ندانم خَط را کُنی مُسَلْسَل یعنی که من نخوانم
۲ بر تَختهٔ خیالَت آن را نه من نِبِشتم؟ چون سِرِّ دل ندانم کَنْدر میانِ جانم؟
۳ از آفتابْ بیشَم ذَرّاتِ روح پیشَم رَقصان و ذِکْرگویان سویِ گُهَرفَشانم
۴ گَر نورْ خود نبودی ذَرّات کِی نِمودی؟ ای ذَرّه چون گُریزی از جَذبهٔ عِیانم؟
۵ پَروانه وارْ عالَمْ پَرّان به گِردِ شمعَم فَرّیش می‌فرستم پَرّیش می‌سِتانم
۶ در خَلْوَت است عشقی زین شَرحِ شَرْحه شَرْحه گَر شَرحِ عشقْ خواهی پیش وِیْ‌‌‌‌ات نِشانم
۷ وَرْ زان که در گُمانی نَقْشِ گُمان زِ من دان زان نَقْشْ مُنْکِران را در قَعرْ می‌کَشانم
۸ وَرْ زان که در یَقینی دامِ یَقینْ زِ من بین زان دامْ مُقْبِلان را از کُفر می‌رَهانم
۹ وَرْ دَرد و رنج داری در من نَظَر کُن از وِیْ کان تیرِ رنجْ نَجْهَد اِلّا که از کَمانم
۱۰ وَرْ رنج گشت راحَت در من نِگَر همان دَم می بین که آن نشانه‌ست از لُطفِ‌ بی‌نِشانم
۱۱ هر جا که این جَمال است داد و سِتَد حَلال است وان جا که ذوالْجَلال است من دَم زدن نَتانم

 

1 پاسخ
  1. شادى دماوندى
    شادى دماوندى گفته:

    بسيار سپاس از اعراب گذارى، خوانش غزل برايم ميسر شد و درك درست حاصل شد ان شاء الله

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *