غزل ۱۷۰ مولانا
۱ | تا به شبْ ای عارفِ شیریننَوا | آنِ مایی، آنِ مایی، آنِ ما | |
۲ | تا به شبْ امروز ما را عِشرت است | اَلصَّلا ای پاکبازان، اَلصَّلا | |
۳ | دَرخُرام ای جانِ جانِ هر سَماع | مَهلِقایی، مَهلِقایی، مَهلِقا | |
۴ | در میانِ شِکُّرانْ گُلریز کُن | مَرحَبا ای کانِ شِکَّر، مَرحَبا | |
۵ | عُمر را نَبْوَد وَفا اِلاّ تو عُمر | باوَفایی، باوَفایی، باوَفا | |
۶ | بَس غریبی، بَس غریبی، بَس غریب | از کجایی؟ از کجایی؟ از کجا؟ | |
۷ | با که میباشیّ و هَمرازِ تو کیست؟ | با خدایی، با خدایی، با خدا | |
۸ | ای گُزیده نَقشْ از نَقّاشِ خود | کِی جُدایی؟ کِی جُدایی؟ کِی جُدا؟ | |
۹ | با همه بیگانهییّ و با غَمَش | آشنایی، آشنایی، آشنا | |
۱۰ | جُزوْ جُزوِ تو فَکَنده در فَلَک | رَبَّنا و رَبَّنا و رَبَّنا | |
۱۱ | دلشِکَسته هین چرایی؟ بَرشِکَن | قَلْبها و قَلْبها و قَلْبها | |
۱۲ | آخِر ای جانْ اوّلِ هر چیز را | مُنْتَهایی، مُنْتَهایی، مُنْتَها | |
۱۳ | یوسُفا در چاهْ شاهی تو وَلیک | بیلِوایی، بیلِوایی، بیلِوا | |
۱۴ | چاه را چون قصرِ قیصر کردهیی | کیمیایی، کیمیایی، کیمیا | |
۱۵ | یکْ وَلی کِی خوانَمَت، که صد هزار | اولیایی، اولیایی، اولیا | |
۱۶ | حَشْرگاهِ هر حُسینی گَر کُنون | کَربَلایی، کَربَلایی، کَربَلا | |
۱۷ | مَشک را بَربَند ای جان، گرچه تو | خوشسَقایی، خوشسَقایی، خوشسَقا |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!