غزل ۱۸۰۵ مولانا

 

۱ پوشیده چون جان می‌رَوی اَنْدَر میانِ جانِ من سَروِ خُرامانِ مَنی ایِ رونَقِ بُستانِ من
۲ چون می‌رَوی‌ بی‌منْ مَرو، ای جانِ جانْ‌ بی‌تَن مَرو وَزْ چَشمِ من بیرون مَشو ای مَشْعَله‌‌یْ تابانِ من
۳ هفت آسْمان را بَردَرَم وَزْ هفت دریا بُگْذرم چون دِلْبَرانه بِنْگَری در جانِ سَرگَردانِ من
۴ تا آمدی اَنْدَر بَرَم، شُد کُفر و ایمانْ چاکرم ای دیدنِ تو دینِ من، وِیْ رویِ تو ایمانِ من
۵ بی‌پا و سَر کردی مرا‌ بی‌خواب و خَور کردی مرا در پیشِ یعقوب اَنْدَرآ ای یوسُفِ کَنْعانِ من
۶ از لُطفِ تو چون جان شُدم، وَزْ خویشتن پنهان شُدم ای هستِ تو پنهان شُده در هستیِ پنهانِ من
۷ گل جامه‌در از دست تو، وی چشم نرگس مست تو ای شاخه‌‌ها آبست تو، وی باغ‌ بی‌پایان من
۸ یک لحظه داغَم می‌کَشی، یک دَم به باغَم می‌کَشی پیشِ چراغَم می‌کَشی تا وا شود چَشمانِ من
۹ ای جانِ پیش از جان‌‌ها وِیْ کانِ پیش از کان‌‌ها ای آنِ بیش از آن‌‌ها، ای آنِ من، ای آنِ من
۱۰ چون منزل ما خاک نیست، گر تَن بِریزد باک نیست اندیشه‌اَم اَفْلاک نیست ای وَصلِ تو کیوانِ من
۱۱ بر یادِ رویِ ماهِ من باشد فَغان و آهِ من بر بویِ شاهَنْشاهِ من هر لحظه‌یی حیرانِ من
۱۲ ای جان چو ذَرّه در هوا تا شُد ز خورشیدت جُدا بی تو چرا باشد؟ چرا؟ ای اصلِ چارْاَرکانِ من
۱۳ ای شَهْ صَلاحُ الدّینِ من، ره‌دان من، رَه‌بینِ من ای فارغ از تَمْکینِ من، ای بَرتَر از امکانِ من

 

#احمد_ظاهر         دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *