غزل ۱۹۹ مولانا

 

۱ ای خان و مان بِمانْده و از شهرِ خود جُدا شاد آمَدیت از سَفَرِ خانهٔ خدا
۲ روز از سَفَر به فاقه و شب‌ها قَرارْ نی در عشقِ حَجِّ کعبه و دیدارِ مُصْطَفا
۳ مالیده رو و سینه در آن قبله گاهِ حَق در خانهٔ خدا شُده قَدْ کانَ آمِنا
۴ چونید و چون بُدیْت دَرین راهِ باخَطَر؟ ایمِن کُند خدایْ دَرین راه جُمله را
۵ در آسْمان زِ غُلْغُلِ لَبَّیکِ حاجیان تا عَرْش نَعره‌ها و غَریو است از صَدا
۶ جانْ چَشمِ تو بِبوسَد و بر پات سَر نَهَد ای مَروه را بِدیده و بَررَفته بر صَفا
۷ مِهْمانِ حَق شُدیْت و خدا وَعده کرده است مهمانْ عزیز باشد، خاصه به پیشِ ما
۸ جانْ خاکِ اُشْتُری که کَشَد بارِ حاجیان تا مَشْعَرُالْحَرام وَ تا مَنْزِلِ مِنا
۹ بازآمده زِ حَجّ و دل آن جا شُده مُقیم جانْ حَلْقه را گرفته و تَنْ گشته مُبْتَلا
۱۰ از شامْ ذاتِ جُحْفَه و از بَصره ذاتِ عِرق باتیغ و با کَفَن شده این جا که رَبَّنا
۱۱ کوهِ صَفا بَرآ، به سَرِ کوه، رُخ به بیت تکبیر کُن برادر و تَهْلیل و هم دُعا
۱۲ اکنون که هفت بار طَوافَت قبول شُد اَنْدَر مَقامْ دو رَکْعَت کُن قُدوم را
۱۳ وان گَهْ بَرآ به مَروِه و مانندِ این بِکُن تا هفت بار و باز به خانه طَواف‌ها
۱۴ تا روزِ تَرویَه بِشِنو خُطبهٔ بَلیغ وان گَهْ به جانِبِ عَرَفات آی در صَلا
۱۵ وان گَهْ به موقِف آی و به قُربِ جَبَل بایست پس بامْداد بارِ دِگَر بیست هم به جا
۱۶ وان گَهْ رویْ سویِ مِنی آر و بعد از آن تا هفت بار می‌زَن و می‌گیر سنگ‌ها
۱۷ از ما سلام بادا بر رُکْن و بر حَطیم ای شوقِ ما به زَمزَم و آن مَنْزِلِ وَفا
۱۸ صُبحی بُوَد زِ خواب بِخیزیم گِردْ ما از اَذْخَر و خَلیل به ما بو دَهَد صَبا

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *