غزل ۲۷۲۷ مولانا

 

۱ گَر وَسوَسه رَهْ دَهی به گوشی اَفْسُرده شوی بِدان زِ جوشی
۲ آن گرمیِ چَشم را که داری نیشِ زَهر است و شکلِ نوشی
۳ اَنْبارِ نَعیم را زیانْ چیست گَر خشم گرفت کورْموشی؟
۴ آخِر چه زیان اگر بِیُفتَد یک دو مگس از شِکَرفُروشی
۵ مَر ناقهٔ شیر را چه نُقصان گَر دیگْ شِکَست شیردوشی؟
۶ شب بود و زمانه خُفته بودند در هیچ سَری نَبود هوشی
۷ آن شاه زِ رویِ لُطف بَرداشت سُرنای و دَرو بِزَد خُروشی
۸ در خونِ خودی، اگر بِمانی زین پَس زان رو به روی پوشی
۹ ماییم زِ عشقِ شَمسِ تبریز هم ناطِقِ عشق، هم خَموشی

#شرح_غزل

انباری که پر از نعمت است، اگر موش کوری به آن بزند، چه زیانی به او می رسد؟

اگر یکی دو مگس در دکّان شکرفروشی بیایند، چه آسیبی می توانند به آن بزنند؟

اگر شیردوش ظرف شیر را شکست، چه نقصانی به شتر ماده وارد می شود؟

اگر دارایی های ما، چه مادی و چه معنوی، از درون خود ما جوشیده باشند و با تلاش خود به دست آورده باشیم، همانند چشمۀ آبی که خود به خود می جوشد و بیرون می آید، در این صورت نباید نگران این باشیم که کسی آن ها را از ما بگیرد چون این دارایی های حقیقی را نه تنها کسی نمی تواند بگیرد بلکه اگر هم در اثر حوادث آن ها را برای مدتی از دست بدهیم، به راحتی می توانیم دوباره آن ها را به دست آوریم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *