غزل ۴۹۲ مولانا

 

۱ زِ دامْ چند بِپُرسیّ و دانه را چه شُده‌ست؟ به بامْ چند بَرآییّ و خانه را چه شُده‌ست؟
۲ فَسُرده چند نِشینی میانِ هستیِ خویش؟ تَنورِ آتشِ عشق و زَبانه را چه شُده‌ست؟
۳ به گِردِ آتشِ عشقشْ زِ دورمی‌گَردی اگر تو نُقرهٔ صافی میانه را چه شُده‌ست؟
۴ زِ دُردیِ غم و اندیشه سیر چون نَشَوی؟ جَمالِ یار و شرابِ مُغانه را چه شُده‌ست؟
۵ اگر چه سَرد وجودیْت گرم دَرپیچید به رَهْ کُنَش به بَهانه بَهانه را چه شُده‌ست؟
۶ شِکایَت اَرْ زِ زمانه کُند بگو تو بُرو زمانه بی‌تو خوش است و زمانه را چه شُده‌ست؟
۷ درخت وار چرا شاخْ شاخْ وَسوَسه‌یی؟ یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شُده‌ست؟
۸ در آن خُتَن که دَرو شخص هست و صورت نیست مگو فُلان چه کَس است و فُلانه را چه شُده‌ست؟
۹ نشانِ عشق شُد این دل زِ شَمسِ تبریزی بِبین زِ دولَتِ عشقش نشانه را چه شُده‌ست؟

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *