غزل ۵۳۰ مولانا

 

۱ امروزْ خندانیم و خوش کان بَختِ خندان می‌رَسَد سُلطانِ سُلطانانِ ما از سویِ میدان می‌رَسَد
۲ امروزْ توبه بِشْکَنَم پَرهیز را بَرهَم زَنَم کان یوسُفِ خوبانِ من از شهرِ کَنْعان می‌رَسَد
۳ مَست و خُرامان می‌رَوَم پوشیده چون جانْ می‌رَوَم پُرسان و جویان می‌رَوَم آن سو که سُلطان می‌رَسَد
۴ اِقْبالْ آبادان شُده دَستار و دِلْ ویران شُده اُفْتان شُده خیزان شُده کَزْ بَزمِ مَستان می‌رَسَد
۵ فرمانِ ما کُن ای پسر با ما وَفا کُن ای پسر نَسْیه رَها کُن ای پسر کِامْروز فَرمان می‌رَسَد
۶ پُرنور شو چون آسْمان سَرسَبز شو چون بوسْتان شو آشنا چون ماهیان کان بَحرِ عُمّان می‌رَسَد
۷ هان ای پسر هان ای پسر خود را بِبین در من نِگَر زیرا زِ بویِ زَعفَران گویند خندان می‌رَسَد
۸ بازآمدی کَف می‌زَنی تا خانه‌ها ویران کُنی زیرا که در ویرانه‌ها خورشیدِ رَخشان می‌رَسَد
۹ ای خانه را گشته گِرو تو سایه پَروَردی بُرو کَزْ آفتابْ آن سنگ را لَعْلِ بَدَخشان می‌رَسَد
۱۰ گَه خونی و خونْ خواره‌یی گَهْ خستگان را چاره‌یی خاصه که این بیچاره را کَزْ سویِ ایشان می‌رَسَد
۱۱ امروزْ مَستان را بِجو غیبم بِبین عیبَم مگو زیرا زِ مَستی‌هایِ او حَرفَم پریشان می‌رَسَد

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *