غزل ۵۴۹ مولانا

 

۱ آب زنید راه را، هین که نِگار می‌رَسَد مُژده دهید باغ را، بویِ بَهار می‌رَسَد
۲ راه دهید یار را، آن مَهِ دَهْ چهار را کَزْ رُخِ نوربَخشِ او، نورْ نِثار می‌رَسَد
۳ چاکْ شُده‌ست آسْمان، غُلْغُله‌یی‌ست در جهان عَنْبَر و مُشک می‌دَمَد، سَنْجَقِ یار می‌رَسَد
۴ رونَقِ باغ می‌رَسَد، چَشم و چراغ می‌رَسَد غَم به کِناره می‌رَوَد، مَهْ به کِنار می‌رَسَد
۵ تیرْ رَوانه می‌رَوَد، سویِ نشانه می‌رَوَد ما چه نِشَسته‌ایم پس، شَهْ زِ شکار می‌رَسَد
۶ باغْ سَلام می‌کُند، سَروْ قیام می‌کُند سَبزه پیاده می‌رَوَد، غُنچه سوار می‌رَسَد
۷ خَلْوَتیانِ آسْمان، تا چه شراب می‌خورند روحْ خراب و مَست شُد، عقلْ خُمار می‌رَسَد
۸ چون بِرَسی به کویِ ما، خامُشی است خویِ ما زان‌که زِ گفت و گویِ ما، گَرد و غُبار می‌رَسَد

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش    دانلود فایل

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *