غزل ۷۲ مولانا
۱ | به خانه خانه میآرَد، چو بیَذَقْ شاهِ جانْ ما را | عَجَب بُردست یا مات است، زیر امْتِحانْ ما را | |
۲ | همه اَجْزایِ ما را او، کشانیدهست از هر سو | تَراشیدهست عالَم را و مَعْجون کرده زانْ ما را | |
۳ | زِ حِرص و شَهوتی ما را، مِهاری کرده دربینی | چو اُشْتُر میکَشانَد او، به گِردِ این جهانْ ما را | |
۴ | چه جایِ ما که گَردون را، چو گاوان در خَرَس بَست او | که چون کُنجِد هَمیکوبَد، به زیرِ آسْمانْ ما را | |
۵ | خُنُک آن اُشْتُری کو را، مِهارِ عشقِ حَق باشد | همیشه مَست میدارد، میانِ اُشْتُرانْ ما را |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!