مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴ – از خداوندِ وَلیُّ التُّوْفیقْ دَرخواستنِ توفیقِ رِعایَتِ اَدَبْ در همۀ حالها و بَیان کردنِ وَخامَتِ ضَرَرهایِ بیاَدَبی
۷۸ | از خدا جوییم توفیقِ اَدَب | بیاَدَبْ مَحْروم گشت از لُطفِ رَب | |
۷۹ | بیاَدَب تنها نه خود را داشت بَد | بلکه آتش در همه آفاق زَد | |
۸۰ | مایِده از آسْمان دَرمیرَسید | بیشِری و بَیْع و بیگفت و شنید | |
۸۱ | در میانِ قومِ موسی چند کَس | بیاَدَب گفتند کو سیر و عَدَس؟ | |
۸۲ | مُنقَطِع شد خوان و نان از آسمان | مانْد رَنجِ زَرْع و بیل و داسَمان | |
۸۳ | باز، عیسی چون شَفاعَت کرد حَق | خوان فرستاد و غَنیمَت بَر طَبَق | |
۸۴ | باز گُستاخانْ ادب بُگْذاشتند | چون گدایانْ زَلَّهها بَرداشتند | |
۸۵ | لابِه کرده عیسی ایشان را که این | دایم است و کَم نگردد از زمین | |
۸۶ | بَدگُمانی کردن و حِرْصآوَری | کُفر باشد پیشِ خوانِ مِهْتَری | |
۸۷ | زان گدارویانِ نادیده زِ آز | آن دَرِ رَحمَت بَر ایشان شُد فَراز | |
۸۸ | ابرْ بَرنایَد پِیِ مَنعِ زَکات | وَزْ زِنا اُفْتَد وَبا اَنْدَر جِهات | |
۸۹ | هرچه بر تو آید از ظُلْمات و غَم | آن زِ بیباکیّ و گُستاخیست هم | |
۹۰ | هرکِه بیباکی کُند در راهِ دوست | رَهزَنِ مَردان شُد و نامَردْ اوست | |
۹۱ | از اَدَب پُرنور گشتهست این فَلَک | وَزْ اَدَب مَعْصوم و پاک آمد مَلَک | |
۹۲ | بُد زِ گُستاخی کُسوفِ آفتاب | شُد عَزازیلی زِ جُرأت رَدِّ باب |
دلم می خواست تفسیر می داشت
با سلام و احترام،
اين سايت بى نظير هست. اما به تظر بنده و به طور كلى اگر براى همه ى بخش ها تفسير نوشته شود شگفت انگيز و كامل مى شد.
آرزوى توفيق و سلامتى براى همه ى دوستان
بد ز گستاخی ، کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات ، رد باب
یعنی
گستاخی خورشد باعث کسوف میشود و در معنی دیگر گستاخی ماه و ایستادن او در برابر
خورشید که همان مقابله خورشید و ماه هست (مقاومت انسانها در برابر خدا و مقابله با خدا)
موجب گرفتگی خورشید یا همان (خشم خدا) میشود
و شیطان (همان عزازیل) جرات کرد و در برابر خدا ایستاد و از بهشت رانده شد