احادیث و قصص مثنوی مولانا – دفتر اول – شمارۀ ۸۱ تا ۹۰ – (بیت ۹۹۱ تا ۱۰۷۵)
۸۱-
چونکه مال و مُلک را از دل براند
زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند
این بیت مبتنی است بر روایتی که ثعلبی در سیرۀ سلیمان نقل میکند. بدین گونه:
وکان خاشعاً متواضعاً یخالط المساکین و یجالسهم و یقول مسکین یجالس مسکیناً.[۱]
“وی (حضرت سلیمان) اهل خشوع و فروتنی بود و با مسکینان محشور و همنشین میشد و میگفت: تهیدست به سراغ تهیدست میرود” (کند هم جنس با هم جنس پرواز!)
*****
۸۲-
زاو پری و دیو ساحلها گرفت
هر یکی در جای پنهان جا گرفت
ظاهراً ناظر است به روایت طبری:
فاول من سکن الارض الجن فافسدوا فیها و سفکوا الدماء و قتل بعضهم بعضا قال فبعث الله الیهم ابلیس فی جند من الملائکة فهم هذا الحی الذی یقال لهم الجن فقاتلهم ابلیس و من معه حتى الحقهم بجزائر البحور و اطراف الجبال.[۲]
“جنیّان اولین گروهی بودند که در روی زمین ساکن شدند. آنها کارشان افساد و خونریزی و کشتن یکدیگر بود. به همین جهت خداوند ابلیس را با جمعی از فرشتگان برای مقاتلۀ با آنان مأمور کرد. ابلیس و همراهان وی موفق شدند در این درگیری آنها را به جزایر دوردست و اطراف کوهها تبعید و ساکن کنند.”
*****
۸۳-
مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها مر عقل را یاری دهد
نظیر آن:
المشورة لقاح العقول و رائدالصواب. اذا شاورت العاقل صار نصف عقله لک.[۳]
“مشورت عقلها را بارور میکند و در ارائۀ حقیقت پیشاهنگ است. وقتی عاقلی را به مشورت برگزینی نیمی از عقلش را به عقل خویش افزودهای.”
*****
۸۴-
گفت پیغمبر بکن ای رایزن
مشورت که المُستَشَار مِؤتَمن
اشاره به حدیث ذیل است:
المستشار مؤتمن[۴]
“کسی را که به مشورتش برگزیدهاند درحقیقت امینش نیز دانستهاند.” (بنابراین نباید در مشورت خیانت کند).
المستشار مؤتمن ان شاء اشارو ان شاء لم یشر.
“کسی را که به مشورتش برگزیدهاند در حقیقت امینش نیز دانستهاند. خواه نظر مشورتی بدهد و خواه سکوت کند.”
المستشار مؤتمن فاذا استشیر فلیشر بما هو صانع لنفسه.
“کسی که به مشورتش برگزیدهاند در حقیقت امینش نیز دانستهاند. بنابراین باید همانطوری که به نفع خودش عمل میکند به نفع دیگران نیز نظر مشورتی بدهد.”
المستشیر معان والمستشار مؤتمن.[۵]
“کسی که از مشورت یاری طلبد یاری میشود و کسی که به مشورتش برگزیدهاند، امینش دانستهاند.”
*****
۸۵-
گفت هر رازی نشاید باز گفت
جفت طاق آید گھی، گه طاق جفت
احزم الناس من لایفشی سرّه الى صدیقه مخافة ان یقع بینهما فیفشیه علیه.[۶]
“دوراندیشیِ آن کسی بیشتر است که راز خود را حتی به دوستش نگوید. چون ممکن است دوستی آنها بههم بخورد و به افشاگری بینجامد.”
*****
۸۶-
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
کاین سه را خصم است بسیار و عدو
در کمینت ایستد، چون داند او
اشاره است به جملۀ ذیل:
استُر ذهبک و ذهابک و مذهبک.
“سه چیز را از دیگران مخفی بدار: طلا، مسیر رفتن و عقیدهات را.”
که ولی محمّد اکبرآبادی آن را حدیث نبوی و خواجه ایوب از سخنان حضرت جعفر صادق علیه السلام و حاجی سبزواری حدیث (بدون قید) شمردهاند. و بنده هنوز مأخذ آن را نیافتهام. و نزدیک بدان روایتی است که از حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام نقل کردهاند:
فاخزن لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک.[۷]
“همانطوری که طلا و سکههایت را به گنجینه میسپاری، زبانت را نیز گنجینۀ (اسرار) قرارده.”
*****
۸۷-
ور بگویی با یکی دو الوِداع
کلّ سرٍّ جاوز الاثنین شَاع
این مصراع عربی مثلی است متداول از بیتی که تمامش چنین است:
کلّ سرٍ جاوز الاثنین شاع/ کلّ علم لیس فی القرطاس ضاع
“رازی که بین دو نفر رد و بدل شود افشاشدنش قطعی است. علمی هم که مکتوب نشود ضایع میگردد.”
که مصراع اول در شرح نظام نیشابوری بر شافیۀ ابن حاجب (باب الابتدا) بدون ذکر گویندۀ آن نقل شده. و در امثال و حکم دهخدا منسوب است به حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام. در دیوان خطى اشعار حضرت امیر (ع) موسوم به اَنوارُالعُقول مِن اشعار وصی الرسول (نسخۀ خطی متعلق به نگارنده) این بیت وجود ندارد. در جامع الشواهد نیز گویندۀ آن معین نشده است. بعضی این مثل را بدین گونه توجیه کردهاند که هر سرّی که بر دو لب بگذرد پراکنده میشود.
*****
۸۸-
مشورت کردی پیمبر بسته سَر
گفته ایشانش جواب و بیخبر
در مثالی بسته گفتی رای را
تا نداند خصم از سَر پای را
او جواب خویش بگرفتی ازو
وز سؤالش مینبُردی غیر بو
مأخذ این مطلب را در کیفیّت مشورت حضرت رسول (ص) به دست نیاوردم ولی روایاتی موجود است که مؤید آن تواند بود، مانند:
کان اذا اراد غزوة وری بغیرها.[۸]
“هرگاه پیامبر(ص) غزوهای را تدارک میدید تا زمان اجرا همچنان محرمانه عمل میشد.”
و قال النبی (ص) للرجل الذی سأله ممن انت قال من ماء.[۹]
“پیامبر (ص) به مردی که از آن حضرت پرسیده بود از چه کسی نسب و پیوندداری فرمود از آب!”
*****
۸۹-
عقل چون جبریل گوید احمدا
گر یکی گامی نهم سوزد مرا
تو مرا بگذار زاین پس، پیش ران
حدّ من این بود ای سلطان جان
مستند آن در ذیل این بیت:
چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش
و از مقام جبرئیل و از حدش
مذکور خواهد گردید.
*****
۹۰-
گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ
رنج آرد تا بمیرد چون چراغ
اشاره است بدین روایت:
لا تمارضوا فتمرضوا ولاتحفروا قبورکم فتموتوا.[۱۰]
“تمارض نکنید که مریض میشوید. و گور خود را نکنید که (زودتر) میمیرید.”
و در کتاب اللؤلؤالمرصع، ص ۱۰۰ آمده است که:
لاتمارضوا فتمرضوا ولاتحفروا قبورکم فتموتوا قتد خلواالنار. قال ابن الربیع لا اصل له.
“تمارض نکنید که مریض میشوید. و گور خود را نکنید که (با این کار زودتر) میمیرید و در آتش جهنم خواهید افتاد.” ابن الربیع در اصالت این روایت تردید کرده است.
——–
[۱] قصص الانبیاء ثعلبی چاپ مصر، ص ۲۴۷٫
[۲] تاریخ طبری، چاپ مصر، ج ۱، ص ۴۲٫
[۳] التمثیل والمحاضرة، چاپ قاهره، ص ۴۱۷٫
[۴] جامع صغیر، ج ۲ ص ۱۸۵ و کنوزالحقائق ص ۱۳۷ و در جامع صغیر بدینگون هم نقل شده است.
[۵] التمثیل والمحاضرة، چاپ قاهره ص ۲۸٫
[۶] المستطرف، چاپ مصر، ج ۱ ص ۱۸۸٫
[۷] فصل الخطاب، چاپ ایران، ص ۲۶۸٫
[۸] جامع صغیر، چاپ مصر، ج ۲، ص ۱۰۱، کنوز الحقایق، چاپ هند، ص ۹۷٫
[۹] محاضرات راغب، چاپ مصر، ج ۱ ص ۷۴ و از این قبیل است احادیثی که دربارۀ جواز معاریض یعنی سخنان دوپهلو وارد شده است. رجوع شود به نهایۀ ابن اثیر، چاگ مصر، ج ۳، در ذیل: عرض.
[۱۰] کنوزالحقائق، ص ۱۵۶٫
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!