مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۶۵ – درمان دردهای درونی بشر
اکنون برمیگردیم به اول فصل که گفتیم بشر طالب چیست و درد و درمان او چیست؛ یعنی میخواهیم ببینیم مولوی در اینباره چه گفته و برای دردهای بیدرمان درونی بشر چه چاره اندیشیده است.
مولوی سالیان دراز عمر خود را صرف تحقیق و غور در بررسی همین مسائل کرده و حل این مشکلات را عالیترین هدف انسان و مهمترین فرایض بشری دانسته است
اما اینکه برای حل مشکلات بشر چه اندیشیده است خلاصه آن را بشنوید.
مولوی همه دردها و آلام انسانی را در این چند جمله خلاصه کرده است.
۱- جهل و نادانی.
۲- نقص عقول جزوی.
۳- تنهایی.
۴- قیود تعلقات دنیوی.
۵- نفس امّارۀ شیطانی که سرمایه و منشأ همۀ اخلاق و عادات زشت است.
و درمان این دردها همه را یک کاسه، شراب عشق و نیستی تشخیص داده است؛ همان معجون عشق و نیستی و فنا که در داروخانۀ طبیبان الهی و دوای مجرب صوفیه و عارفان محقق است
***
***
عشق چون کشتی بود بهر خواص/ کم بود آفت بود اغلب خلاص
***
پوزبند وسوسه عشق است و بس/ ورنه از وسواس کی رسته است کس
***
هیچکس را تا نگردد او فنا/ نیست ره در بارگاه کبریا
***
گر همی خواهی که بفروزی چو روز/ هستی همچون شب خود را بسوز
[۱] تتمۀ این ابیات را به صفحۀ ۱۸۳ مجلد اول رجوع کنید.
[۲] جمله عیب کلی = جمله عیبی: خ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!