غزل ۱۰۸ مولانا

 

۱ به بُرجِ دل رَسیدی، بیست این جا چو آن مَهْ را بِدیدی، بیست این جا
۲ بَسی این رَخْتِ خود را هر نَواحی زِ نادانی کَشیدی، بیست این جا
۳ بِشُد عُمریِ و از خوبیِ آن مَهْ به هر نوعی شَنیدی، بیست این جا
۴ بِبین آن حُسن را کَزْ دیدنِ او پَدید و ناپَدیدی، بیست این جا
۵ به سینه‌یْ تو که آن پِستانِ شیر است که از شیرش چَشیدی، بیست این جا

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *