غزل ۱۴۴۸ مولانا
۱ | در مَجْلِسِ آن رُستَم، درعَربَده بِنْشَستم | صد ساغَر بِشْکَستم، آهسته که سَرمَستم | |
۲ | ای مُنْکِرِ هر زنده خُنْبَک زنی و خَنده | ای هم خَر و خَربَنده، آهسته که سَرمَستم | |
۳ | ای عاقلِ چون لَنْگَر ای روتْ چو آهنگر | در دِلْبَرِ ما بِنْگَر، آهسته که سَرمَستم | |
۴ | تو شَخْصَکِ چوبینی، گَر پیشتَرَک شینی | صد دَجلهٔ خون بینی، آهسته که سَرمَستم | |
۵ | کاهِل مَشو ای ساقی باقی است زِ ما باقی | پُر دِهْ می راواقی، آهسته که سَرمَستم | |
۶ | آنها که مَلولانند زین راه، چه گولانند | بَسْ سَردْ فُضولانند، آهسته که سَرمَستم | |
۷ | شَمسُ الْحَقِ آزاده، تبریز و میِ ساده | تا حَشْرْ من افتاده، آهسته که سَرمَستم |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!