غزل ۱۴۵۶ مولانا
۱ | توبه نکُنم هرگز، زین جُرم که من دارم | زان کَس که کُند توبه زین واقعه، بیزارم | |
۲ | مَجنونْ زِ غَمِ لیلی، چون توبه نکرد ای جان | صد لیلی و صد مَجنون، دَرج است در اسرارم | |
۳ | بس بیسَر و پا عشقی، که عاشق و معشوقم | هم زارم و بیمارم، هم صِحَّتِ بیمارم | |
۴ | اندیشهٔ پَرَّنده، زین سوخته پَرگشته | کَهْ من قَفَصِ تَنگَم کَهْ جعفرِ طَیّارم |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!