غزل ۱۵۱۸ مولانا

 

۱ من آن ماهَم که اَنْدَر لامَکانَم مَجو بیرون مرا در عینِ جانَم
۲ تو را هر کَس به سویِ خویش خوانَد تو را منْ جُز به سویِ تو نَخوانَم
۳ مرا هم تو به هر رَنگی که خوانی اگر رَنگینْ اگر نَنگینْ نَدانَم
۴ گَهی گویی خِلاف و‌‌ بی‌وَفایی بلی تا تو چُنینیْ من چُنانَم
۵ به پیشِ کور هیچم من چُنانَم به پیشِ گوشِ کَر من‌‌ بی‌زَبانَم
۶ گِلابه چند ریزی بر سَرِ چَشم؟ فُروشو چَشمْ از گِل من عِیانَم
۷ لباس و لُقمه‌اَت گِل‌‌‌های رنگین تو گِل خواری نَشایی میهمانَم
۸ گُل است این گِلْ در او لُطفی‌‌‌‌ست بِنْگَر چو لُطفِ عارَیت را واسِتانَم
۹ منْ آبِ آب و باغِ باغَمْ ای جان هزاران اَرْغَوان را اَرْغَوانَم
۱۰ سُخَن کَشتیّ و مَعنیْ همچو دریا دَرآ زوتَر که تا کَشتی بِرانَم

#داوود_آزاد      دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *