غزل ۱۵۲۷ مولانا

 

۱ بیا کِامْروزْ گِردِ یار گردیم به سَر گَردیم و چون پَرگار گردیم
۲ بیا کِامْروز گِردِ خود نگردیم به گِردِ خانه خَمّار گردیم
۳ مَگو با ما که ما دیوانگانیم بر آتش‌‌‌هایِ بی‌زِنْهار گردیم
۴ سَبُک گردیم چون بادِ بهاری حَریفِ سَبزه و گُلْزار گردیم
۵ چرا چون گوشْ جُمله باد گیریم؟ چرا چون موشْ در اَنْبار گردیم؟
۶ در آن طَبْله شِکَر پُر کرد عَطّار به گِردِ طَبْله عَطّار گردیم
۷ چو سُرمه خِدمَتِ دیده گُزینیم چو دیده جُملگی دیدار گردیم

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *