غزل ۱۵۶۳ مولانا

 

۱ من اُشتُرِ مَستِ شهریارم آن خایَم کَزْ گِلو َبرآرم
۲ چون گُلْبُنِ رویِ اوست خویَم اِشْکوفه من بُوَد نِثارم
۳ چون بَحرْ اگر تُرُش کُنم رو پُرگوهر و دُر بُوَد کِنارم
۴ گَر یارْ وصالِ ما نَجویَد با عشقِ وصال یارِ غارم
۵ خواری که به پیشِ خَلْق عار است آن عار شُده‌‌‌‌ست اِفْتِخارم
۶ بادِ مَنْطِق بُرون کُن از لُنْج کَزْ بادِ نَطَق دَرین غُبارم

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *