غزل ۱۵۶۲ مولانا

 

۱ گَر نازِ تو را به گفت نارَم مِهرِ تو درونِ سینه دارم
۲ بی‌مِهرِ تو گَر گُلی بِبویَم در حالْ بِسوز هَمچو خارم
۳ ماننده ماهی اَرْ خَموشَم چون موج و چو بَحرْ‌‌ بی‌قَرارم
۴ ای بر لبِ من نَهاده مُهری می کَش تو به سویِ خودْ مِهارم
۵ مَقصودِ تو چیست؟ من چه دانم؟ دانم که من اَنْدَرین قِطارم
۶ نُشْخوارِ غَمَت زَنَم چو اُشْتُر چون اُشْتُرِ مَست کَفْ بَرآرم
۷ هر چند نَهان کُنم نگویم در حَضرتِ عشق آشکارم
۸ ماننده دانه زیرِ خاکَم موقوفِ اشارتِ بَهارم
۹ تا‌‌ بی‌دَمْ خود زَنَم دَمی خوش تا‌‌ بی‌سَر خود سَری بِخارم

#sonnet_translation
#John_Arberry
Rumi quotes, Rumi sonnet, Rumi words, Rumi Poetry

۱- If I do not express in speech your elegance, I have your love within my breast.
۲- If I smell a rose without your love, forthwith burn me like a thorn.
۳- If I am silent as a fish, yet I am restless as the waves and the sea.
۴- You who have set a seal on my lips, draw my toggle towards You.
۵- What is your design? What should I know? I only know that I am in this train.
۶- I chew the cud of grief for you like a camel, like a raging camel I bring up foam.
۷- Though I keep hidden and do not speak, in the presence of Love I am manifest.
۸- I am like a seed under the soil, I am waiting upon the signal of spring,
۹- That without my own breath I may breathe sweetly, that without my own head I may scratch a head.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *