غزل ۱۶۵۸ مولانا

 

۱ عاشقم از عاشقانْ نَگْریختَم وَزْ مُصاف ای پهلوان نَگْریختَم
۲ حَمله بُردم سویِ شیرانْ هَمچو شیر هَمچو روبَه از میان نَگْریختَم
۳ قَصدِ بامِ آسْمان می‌داشتم از میانِ نَردبان نَگْریختَم
۴ چون­که من دارو بُدَم هر دَرد را از صُداعِ این و آن نَگْریختَم
۵ هیچ دیدی دارو کَزْ دَردی گُریخت؟ داروَم من همچُنان نَگْریختَم
۶ پیروِ پیغامْبران بودم به جان من زِ تَهدیدِ خَسان نَگْریختَم
۷ زنده کوشَم در شکارِ زندگی زنده باشم چون زِ جان نَگْریختَم
۸ چَشمِ تیراَنْدازش آن گَهْ یافتم که زِ تیرِ خَرکَمان نَگْریختَم
۹ زَخمِ تیغ و تیرِ من مَنصور شُد چون که از زَخمِ سِنان نَگْریختَم
۱۰ بَحْرِ قَندم از تُرُش باکیم نیست سودمندم از زیان نَگْریختَم
۱۱ شَمسِ تبریزی چو آمد آشکار زاشْکارا و نَهان نَگْریختَم

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *